328 KB
01':07''

فکر گناه و لگد شتر برای رجبعلی خیاط

حکایتی آموزنده از حجت الاسلام و المسلمین استاد «شیخ علی فروغی» به زبان آذری :«شیخ رجبعلی خیاط روزی در بازار از نزدیک شترهایی می رفت یکی از این شتر ها یک لگدی به سوی رجبعلی انداخت که از کنارش رد شد و کم مانده بود به او بخورد. با خود گفت حتما مکافات کارم هست. چند لحظه قبل فکر گناه کردم. به خدا عرض کرد خدایا من که گناه نکردم که ...»
فایل های مرتبط