داستان راستان نوشته استاد شهيد مطهري، با صدای سید جواد هاشمی "رسول اكرم (ص) وارد مسجد شد، چشمش به دو اجتماع افتاد كه از دو دسته تشكيل شده بود، و هر دستهای حلقهای تشكيل داده سرگرم کاری بودند ..." (1:07)
داستان راستان با صدای سید جواد هاشمی " به گذشته پرمشقت خويش میانديشيد، به يادش میافتاد كه چه روزهای تلخ و پر مرارتی را پشت سر گذاشته، روزهايی كه حتی قادر نبود قوت روزانه زن و كودكان معصومش را فراهم نمايد، با خود فكر میكرد كه چگونه ... " (4:28)
داستان راستان با صدای سید جواد هاشمی "سمرش بن جندب ، يك اصله درخت خرما در باغ يكی از انصار داشت خانهمسكونی مرد انصاری كه زن و بچهاش در آن جا به سر میبردند ، همان دم درباغ بود . سمره گاهی میآمد و از نخله خود خبر میگرفت ، يا از آن خرمامیچيد ..." (2:41)
داستان راستان با صدای سید جواد هاشمی " عربی بيابانی و وحشی ، وارد مدينه شد و يكسره به مسجد آمد ، تا مگر ازرسول خدا سيم و زری بگيرد . هنگامی وارد شد كه رسول اكرم در ميان انبوهاصحاب و ياران خود بود .." (4:07)
داستان راستان با صدای سید جواد هاشمی "همينكه رسول اكرم و اصحاب و ياران از مركبها فرود آمدند، و بارها را بر زمين نهادند ، تصميم جمعيت براين شد كه برای غذا گوسفندی را ذبح وآماده كنند و.." (1:30)