رسید مقابل ضریح. پسر جوانی را که روی دوش گرفته بود، مثل یک گونی برنج زمین انداخت!
مرد درشت هیکل ایستاده بود جلوی ضریح و نعره میکشید. از وضع و اوضاعش به بدترین شکل ممکن شکایت میکرد و حرمت سرش نمیشد.
نویسنده: نیما اکبرخانی
گوینده: داود حیدری
پادکست از «۵۷ هرتز»