اسب کُرَنگی را دیدم
تو جنگلی تنها.
رفتم جلو با بوس و ناز،
کُرَنگوُ زین کردم.
هی، هی، هی.
کُرَنگِ بلا،
تو یار قشنگ منی.
هی، هی، هی.
سمندِ طلا،
تو اسب زرنگ منی.
وقتی نشستم رو زینش،
یههو پرید اسبم.
اسبم گذشت از دشت و راه.
اسبم پرید از چاه.
پر زد، پرید از روی کوه،
رسید به ابر و ماه.
هی، هی، هی.
کُرَنگِ بلا،
تو یار قشنگ منی.
هی، هی، هی.
سمندِ طلا،
تو اسب زرنگ منی.
وقتی نشستیم روی ماه
یه نُقل بِهِش دادم.
اسبم پرید از روی ماه.
اسبم گذشت از ابر.
پر زد، پرید از روی کوه.
رسید به دشت و راه.
هی، هی، هی.
کُرَنگِ بلا،
تو یار قشنگ منی.
هی، هی، هی.
سمندِ طلا،
تو اسب زرنگ منی.
وقتی رسیدیم به جنگل
یه گُل بهش دادم.