این یه کشتیه،
میون دریا.
نوک دَکَلِش
یه پرچم بسته.
این ماهی از آب،
پریده بیرون.
این گربهم رو موج دریا نشسته.
این آهو از کوه،
اومده به شهر.
میخواد از تو شهر،
دوا بخره.
این دختره بهِش
بستنی میده.
آهو پول نداره، پاشم شکسته.
این یه عروسه،
زیر سایهبون.
جارو دستشه،
شمشیرم بسته،
اونم داماده،
با یه دسته گل،
سر کوه، تو بارون، تنها نشسته.
این کلاغ از باغ،
پنیر دزدیده.
مار اونُو دیده،
دنبالش کرده.
این مرد با چوبش،
مار رو میزنه.
خورشید خانم از ترس، چشماشو بسته.
این آدم برفی،
جلو تنور،
بس که نون پخته، آتیش گرفته.
کی دیده که برف
آتیش بگیره؟
بارون فروردین برفا روُ شسته.