گفته بودم بی تو می میرم ولی این بار، نه
گفته بودی عاشقم هستی ولی انگار، نه
هـــرچه گویی دوستت دارم به جز تکرار نیست
خو نمی گیرم به این تکرار طوطیوار، نه
گه مرا پس می زنی ، گه باز پیشم می کشی
آنچه دستت داده ام نامش دل است افسار، نه
آسمان را ابر فراگرفت و دنیا سرد شد
من چگونه زیر خاک و سنگ در درون قبر دلخوش باشم؟
می روی اما خودت هم خوب می دانی عزیز
می کنی گاهی فراموشم ولی انکار، نه
سخت می گیری به من با اینهمه از دست تو
می شوم دلگیر شاید نازنین، بیزار نه
گه مرا پس می زنی ، گه باز پیشم می کشی
آنچه دستت داده ام نامش دل است افسار، نه
داد و بیداد، من تک و تنها ماندم
مگر قیامت فرا رسد تا بارِ دیگر کنار یکدیگر بنشینیم
تا که پا بندت شَوَم از خویش می رانی مرا
دوست دارم همدمت باشم ولی سر بار، نه
قصد رفتن کرده ای تا باز هـم گویم بمان
بار دیگر می کنم خواهش ولی اصرار، نه