قصه زیبای کودکانه با عنوان «هیزمشکن پیر» تقدیم به بچه های خوب «مرد هیزم شکنی بود که زندگیش به سختی می گذشت و هر چه قدر تلاش می کرد کمتر نتیجه می گرفت. یه روز که به جنگل رفته بود تا هیزم بیاره یهویی یک حیوان عجیبی دید. وقتی به جلو رفت دید که یک روباه اما بدون یک دست و یک پا. برای همین...» تولید شده در ایران صدا (10:52)