رمان دا(22)
قسمت بیست و دوم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت افسر اسدی؛ «به ابراهیمی گفتم: اینا همون شهدایی هستند که من بخاطرشون هر روز می آمدم اینجا؛ ابراهیمی گفت: به حال شما و این شهیدان غبطه می خورم، ماشین که راه افتاد از ابراهیمی خداحافظی کردم و او با صدایی آهسته گفت: ...»(13:05)
<iframe src='https://sound.tebyan.net/SoundPlayer/118874' allowFullScreen="true" webkitallowfullscreen="true" mozallowfullscreen="true" height="270" width="480" ></iframe>