قسمت دوم نمایش رادیویی «منصور و نگار»: کاروانی راه شیراز و یزد را می پیمود و اموال تاجری به نام قهرمان را حمل می کرد. قهرمان و دخترش نگار همراه کاروان بودند. آنها به یزد می رفتند تا عروسی نگار و پسر خان یزد را بر پا کنند.(24:56)
قسمت سوم نمایش رادیویی «منصور و نگار»: داروغه شیراز نیز همراه آنان بود و با پنجاه سوار آنان را همراهی می کرد. شیرویه و مردان، دو جوان عیار شاهد عبور این کاروان بودند. آنها صدای جانسوزی از کاروان شنیدند.(28:25)
قسمت چهارم نمایش رادیویی «منصور و نگار»: منصور در پی کاروان حرکت می کند و با شیرویه و مردان مواجه می شود. او مشکلش را به آندو نفر عیار تعریف می کند و آنها تصمیم می گیرند که به او برای رسیدن به دلدارش کمک کنند. اصلان راهزن نیز از سویی تصمیم می گیرد که به این کاروان حمله کند. آن دو عیار به منصور می گویند که اگر راهزنها به کاروان حمله کردند، او نگار را فراری دهد. شیرویه با تملق به داروغه نظر او را به خود جلب می کند. منصور، نگار را فراری می دهد اما در همین حین، ضربه می خورد و نگار را از دست می دهد.(28:39)
قسمت پنجم و پایانی نمایش رادیویی «منصور و نگار»:دو عیار، منصور را می یابند. اصلان، شیرویه را مامور می کند تا نگار را نجات بدهد. شیرویه با دیدن داروغه با او مذاکره می کند تا راههای دستگیری اصلان را پیدا کنند. شیرویه به جایگاه راهزنان می رود. اما اصلان و دوستانش تصمیم می گیرند که شیرویه را برای فریب داروغه به یزد بفرستند.(25:53)
نواهنگی شنیدنی و آموزنده درباره «روحیه آقایان و نیازهای ذاتی آنها که خانمها باید بدانند» با بیان «دکتر سیما فردوسی»(تولید اختصاصی بانک صوتی تبیان)(8:44)