رسول خدا

لطفا منتظر باشید ...
پنهان کردن پلیر
صوت تبیان بارگذاری صوت
آلبــــوم
تک فایــــل
ویدئوهــــا
تعداد نتایج : 112
جلسه 160 از سلسله برنامه های کیمیای وصال، درس اخلاق حضرت "آیت الله محمد شجاعی"پیرامون«خدای متعال در آیه 67 سوره مائده به رسول خدا(ص) دلداری می دهند که از ابلاغ رسالت در مورد ولایت امیرالمومنین امام علی علیه السلام ترسی به دل راه ندهد و خداوند مکر و وسوسه شیطان را از بین می برد»
34':32''
229
1
0
جلسه 176 از سلسله برنامه های کیمیای وصال، درس اخلاق حضرت "آیت الله محمد شجاعی" در سال 1368 پیرامون«با توجه به آیات سوره قلم، یکی از مهمترین نعمتهایی که خدای متعال به رسول اکرم(ص) منت گذاشتند و دادند و به همه ما سفارش کردند که ما هم متخلق به این نعمت باشیم، خلق عظیم رسول خدا(ص) بود. محبت و عشق الهی رسول خدا(ص) بی نظیر است»
26':16''
124
0
حکایتی زیبا از حجت الاسلام و المسلمین«شیخ حسین انصاریان»«زمان رسول خدا(ص) پیرمردی خودش را بازنشسته کرده بود و دیگه مغازه اش را باز نمی کرد. رسول خدا(ص) تا فهمید توبیخش کرد و فرمود تعطیلی در اسلام نداریم. تا توان داریم باید فعالیت داشته باشیم»
00':50''
420
0
داستانی آموزنده از حجت الاسلام و المسلمین«شیخ حسین انصاریان»«وقتی رسول خدا(ص) به جنگ تبوک رفتند جوانی که تازه ازدواج کرده بود وارد مدینه شد و دید لشکر اسلام رفته اند. وارد منزل شد و از شربت خنک نخورد به عشق رسول اکرم(ص) و به سرعت خودش را به آنها رساند»
02':43''
348
0
حکایتی آموزنده از حجت الاسلام و المسلمین«شیخ حسین انصاریان»«در یکی از غزوه ها دختر حاتم طایی اسیر لشکر اسلام شد. رسول خدا(ص) به حرمت سخاوت و کرم پدرش، او را آزاد کرد»
04':51''
368
0
داستانی آموزنده از «حجت الاسلام و المسلمین شیخ حسین انصاریان» پیرامون «چند نفر به همراه امیرالمومنین امام علی علیه السلام جایی رفتند. ظرف غذایی آوردند. حضرت امیر فرمودند این غذا مسموم است. یک نفر از همراهان به حضرت جسارت کرده و گفت همیشه باید مانع ما باشی؟ غذا را خورد و چند دقیقه بعد مرد.»
02':51''
167
0
داستانی عبرت آمیز از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «شخصی در محضر رسول خدا(ص) از حضرت تعریف کرد در حالی که سخنان راستی می گفت ولی حالت چاپلوسی بود. رسول خدا(ص) خیلی ناراحت شد و توبیخش کرد»
03':35''
159
0
موعظه ای شنیدنی از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «عکرمه پسر ابوجهل خیلی رسول خدا(ص) را اذیت کرد و رسول خدا(ص) خون او را هدر اعلام کرد ولی روزی در دریا طوفان شد و همان دم توبه کرد و به رسول خدا(ص) ایمان آورد»
03':21''
1058
0
داستانی زیبا از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «تبلیغ اسلام توسط رسول اکرم(ص) در منا و مقابله کردن عمویش ابولهب. باید تبلیغ اسلام را از رسول خدا(ص) یاد بگیریم»
03':11''
430
0
حکایتی عبرت آمیز از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «روزی در یکی از غزوات رسول خدا(ص) بدون سلاح به محلی میان دو اردوگاه رفتند و بالای تپه ای دراز کشیدند. یکی از سربازان دشمن آمد که رسول خدا(ص) را بکشد ولی به اذن خدا نتوانست»
05':58''
227
0
موعظه ای شنیدنی از «آیت الله شهید دستغیب» در مورد «شجاعت امیرالمومنین امام علی علیه السلام در جنگهای صدر اسلام که در هر جنگی وارد می شد سپاه اسلام پیروز می شد. سه نفر از مشرکین می خواستند مخفیانه رسول خدا(ص) را ترور کنند که جبرئیل خبر داد به ایشان و حضرت هم امیرالمومنین را به دنبال این منافقان فرستاد»
09':43''
4720
0
داستانی آموزنده از «آیت الله شهید دستغیب» در مورد «ماجرای مهمان شدن رسول اکرم(ص) در خانه یکی از اصحاب و اتفاق عجیبی که در آنجا افتاد و کبوتری از بالا تخم گذاشت و افتاد پایین و نشکست. رسول خدا(ص) فرمود در خانه ای که بلا نباشد خیری نیست. کسی که در عرض چهل روز بدنش یک ضربه و بلایی نبیند، خیری در او نیست»
05':14''
412
0
حکایتی عبرت آمیز از «آیت الله شهید دستغیب» در مورد «یکی از غزوه ها که رسول اکرم (ص) مشتی ریگ برداشتند و به سوی کفار پرتاب کردند که آنها را متفرق کرد و خداوند فرمود و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی»
01':54''
345
0
حکایتی شنیدنی از «آیت الله شهید دستغیب» در مورد جمال یوسف و بریدن دستان زنان اشراف مصری. بعدها که زلیخا توبه کرد، یوسف به زلیخا گفت تو که با زیبایی من اینطور عنان از کف دادی، اگر جمال پیامبر آخرالزمان را ببینی چه می کنی؟
01':20''
381
0
حکایتی شنیدنی از «آیت الله مظاهری»: «یکی از سران عرب را زنجیر کردند و نزد رسول خدا(ص) آوردند. رسول اکرم(ص) لبخند زدند و فرمود تعجبم از اینجاست که با زنجیر و زور تو را به بهشت می آورند ولی تو قبول نمی کنی و پاره می کنی که به جهنم بروی»
01':34''
239
0
موعظه ای زیبا از «حجت الاسلام و المسلمین فاطمی نیا»: « یکی از مومنین که اهل دل بود می گفت من تعجب می کنم که کتاب در اثبات معراج رسول خدا(ص) می نویسند. باید کتاب بنویسند که رسول خدا(ص) چطور این همه سال در زمین مانده است با اینکه آن همه جذبات الهیه داشته است. رسول خدا(ص) هیچ گاه نمی گفت خدایا مرا نمیران مگر یک بار آن هم به عشق علی(ع)»
03':09''
355
0
داستانی عبرت آمیز از «حجت الاسلام و المسلمین فاطمی نیا»: «زمان رسول خدا(ص) یک عده به مسافرت رفتند و وقتی برگشتند به حضرت گزارش دادند فلان شخص در مسافرت فقط عبادت می کرد. حضرت فرمود کارهایش را چه کسی می کرد؟ عرض کردن ما. حضرت فرمودند همه شما از او بهترید.»
01':10''
307
0
داستانی زیبا از «حجت الاسلام و المسلمین فاطمی نیا»: «روزی عرب بیابانگر با جثه بزرگ که کافر هم بود وارد مسجد شد و به رسول خدا(ص) عرض کرد گرسنه ام. حضرت به خانه اش بردند و غذایی به او دادند. آن عرب موقع رفتن بت خود را جا گذاشته بود. وقتی برگشت بتش را بردارد رسول خدا(ص) تعارف کرد که امشب هم بماند. آن شخص از اخلاق پیغمبر خوشش آمد و ایمان آورد»
02':02''
370
0
حکایتی زیبا از «حجت الاسلام و المسلمین فاطمی نیا»: «بعد از جنگ بدر، رسول خدا بین کشته های کفار راه می رفتند و با آنها حرف می زدند که حالا فهمیدید حق با ما بود؟»
00':46''
164
0
داستانی شنیدنی از «حجت الاسلام و المسلمین فاطمی نیا»: «یکی از علمای شافعی مذهب در کتابش می نویسد که رسول خدا(ص) به حضرت زهراء(س) فرمود دخترم مگر نمی دانی من از گریه حسین(ع) رنج می برم؟»
01':05''
221
0
موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین«کافی» :«پیرمردی بود به نام صوبان که جاروکش و خدمتکار رسول خدا(ص) بود. چند روزی رسول خدا به مسافرت رفت و آن پیر مرد ار غصه دوری پیامبر اکرم خیلی لاغر شد. رسول خدا فرمود حاجتت را بخواه هرچه باشد می دهم. عرض کرد یا رسول الله می خواهم در دنیا و آخرت با تو باشم»
02':09''
726
0
حکایتی عبرت آمیز از حجت الاسلام و المسلمین«کافی» :«امام هادی(ع) به بشیر بن سلیمان فرمود جد تو به جد من ارادت داشت و یک خاطره ای از ماجرای آنها به تو نقل می کنم. وقتی رسول اکرم(ص) از مکه به مدینه هجرت کردند، جد تو ابو ایوب انصاری میزبان رسول اکرم(ص) شد. جده تو که مادر ابوایوب بود چشمانش کور بود و گریه می کرد که نمی تواند رسول خدا را ببیند. رسول خدا(ص) دعا کرد و چشمان مادر ابو ایوب بینا شد. ای بشیر فلان روز به بغداد کنیز برای فروش می آورند. باید فلان کنیز رومی را بخری و اینجا بیاوری.»
28':51''
895
0
موعظه ای زیبا از حجت الاسلام و المسلمین «ناصر رفیعی» :«ام ایمن غذایی پخته و نرسول خدا(ص) آورد. رسول خدا فرمود ای کاش محبوب ترین شخص نزد پروردگار نزد من بیاید و با او غذا بخورم. در آن هنگاه درب خانه زده شد و کسی نبود جز امیرالمومنین امام علی(ع)»
01':04''
687
1
0
موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام «سید حسین مومنی»؛ «رسول خدا(ص) فرمودند قبل از هر کاری تفکر کنید. رییس قبیله وقتی بیاد این جمله رسول خدا(ص) افتاد با این جمله جلوی یک دعوا و خونریزی قبیله ای را گرفت»
01':33''
1064
1
0
حکایتی تاریخی از حجت الاسلام و المسلمین «ناصر رفیعی» :«یکی از مشرکین که بعد از جنگ بدر کینه رسول خدا را در دل داشت آمد مدینه تا رسول خدا را ترور کند. ولی تا کرامتی از پیامبر (ص) دید مسلمان شد»
02':29''
365
0
داستانی شنیدنی از حجت الاسلام «علیرضا پناهیان»؛ «رسول خدا(ص) در خانه نشسته بودند و حضرت علی و زهرا و امام حسن و حسین علیهم السلام را صدا کردند و گفتند ما شیعیانی داریم که ما را دوست دارند ولی گناهانی هم داردند. برای آنها چه کاری بکنیم؟ ...»
03':01''
1014
0
داستانی شنیدنی از حجت الاسلام «ناصر رفیعی»؛ «روزی ام ایمن غذای خوبی برای رسول خدا(ص) درست کرده بود. حضرت فرمود ای کاش بهترین بنده خدا و محبوب ترین نزد او بیاید و با من هم غذا شود. انس می گوید دیدیم همان هنگام درب خانه زده شد. در را باز کردیم دیدیم علی است. ولی او را به بهانه ای برگرداندیم. چون دوست داشتیم یکی از انصار باشد....»
01':04''
508
0
حکایتی زیبا از حجت الاسلام «ناصر رفیعی»؛ «بعد از جنگ بدر عمیر بن وهب و صفوان بن امیه طرح ترور رسول خدا را در کنار حجر اسماعیل کشیدند و ولی وقتی عمیر به مدینه رفت، رسول خدا(ص) همه اتفاقات و نقشه هایشان را آشکار کردند »
02':29''
362
1
0
حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین استاد «شیخ حسین انصاریان» :«ازدواج رسول اکرم(ص) و خدیجه ملکوتی بود. خدیجه چه با برکت بود که از نسلش امامان معصوم متولد شدند...»
11':07''
337
0
موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین «شیخ حسین انصاریان»؛ «رسول خدا(ص) در جوانی با خدیجه که از خودش بسیار بزرگتر بود ازدواج کرد و او را بسیار دوست می داشت. روزی سر قبر خدیجه آمده بود و اشک می ریختند. احساس می کرد تنها شده چون زن خدایی بود. عموی پیفمبر تا دید به اراذل و اوباش گفت الان بهترین زمان است که او را بکشیم تا اینکه ...»
06':54''
278
0
داستانی شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین «شیخ حسین انصاریان»؛ «شخصی در محضر رسول خدا(ص) نشسته بود و به او خبر دادند که همسرش دختر زاییده است. چهره اش در هم شد. رسول خدا (ص) تا این حالت را دید فرمود: چرا ناراحتی، دختر ریحانه و گلی از گلهای بهشت است»
02':00''
22324
1
0
داستانی آموزنده از حجت الاسلام و المسلمین «شیخ حسین انصاریان»؛ «عرب بیابانی وارد مسجد شد و پرسید رسول خدا کدام یک هستید؟ بعد از معرفی از حضرت پرسید دین را برای من تعریف کن. رسول خدا(ص) فرمود...»
02':19''
237
0
موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین «شیخ حسین انصاریان»؛ «رسول خدا(ص) با یارانش در بیابانی بودند که گله ای دیدند. رفتند از چوپان درخواست فروش مقداری شیر کردند ولی چوپان نفروخت. یکم آن طرف تر گله ای دیگر دیدند ...»
02':44''
371
1
0
حکایتی زیبا از حجت الاسلام و المسلمین «شیخ حسین انصاریان»؛ «رسول خدا(ص) با یارنش در خانه ای مهمان بودند و سفره باز شده بود ناگهان پرنده ای آمد و روی میخی تخم گذاشت امام زمین نیفتاد. همه تعجب کردند. صاحب خانه گفت در خانه من تا حالا حادثه ای اتفاق نیفتاده است. رسول خدا(ص) سریع بلند شد و فرمود...»
00':59''
226
0
موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین استاد «شیخ علی فروغی» به زبان آذری :«اویس قرنی یک چوپان بود ولی به مادرش اصرار می کرد و اجازه می گرفت به زیارت رسول خدا (ص) برود ولی مادرش از ترس اینکه پسرش جذب رسول خدا بشود و دیگر برنگردد، اجازه نمی داد تا اینکه ...»
03':42''
607
0
حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین استاد «شیخ علی فروغی» به زبان آذری :«دختری آمد محضر رسول خدا(ص) و عرض کرد می خواهم بدانم حق شوهر بر زن چیست؟ پیامبر اکرم(ص) فرمود: اول باید امین باشد و اهل خیانت نباشد. صدق داشته باشد و ...»
03':38''
364
1
0
موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین «سید حسین مومن» : «رسول خدا(ص) وقتی فهمید کسی که هر روز شکمبه گوسفند به سر مبارکشان می ریزد مریض شده با اصحابشان به عیادتش رفتند و ...»
00':49''
172
0
موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین «ناصر رفیعی» : «ابولهب در جنگ بدر شرکت نکرد و علتش هنوز معلوم نیست. وقتی ابوسفیان و مشرکین برگشتند به مکه به ابولهب گفتند با اینکه نفراتشان و سلاحشان کم بود اما نمیدانیم چه کسانی او را کمک می کردند و ...»
02':45''
221
0
حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین «فلسفی»: «در زمان رسول خدا(ص) سه نفر بودند که به دروغ عذر آوردند که نمی توانیم به جنگ برویم و رسول خدا اجازه داد. ولی بعدش پشیمان شدند و آمدند محضر رسول خدا(ص). وحی آمد که...»
02':53''
179
0
حکایتی شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین «سید حسین مومنی»؛ «شخصی آمد محضر رسول خدا(ص) و عرض کرد می خواهم در بهشت همنشین شما باشم. حضرت فرمود هر حرفی که از دلت می گذرد به عقلت رجوع کن. »
01':51''
485
0
داستانی زیبا از حجت الاسلام و المسلمین توسط «شیخ حسین انصاریان» پیرامون «ائمه اطهار مخصوصا صدیقه کبری (سلام الله علیها) آنقدر روحشان قوی و بزرگ بود، به کل عالم بی اعتنا بودند. دو سه روز بعد از ازدواج حضرت زهراء(س)، وقتی رسول خدا(ص) از حال حضرت جویا شد دید بسیار دلتنگ است. پرسید زهراجان، چرا دلتنگی؟»
06':40''
319
0
داستانی زیبا از حجت الاسلام و المسلمین «شیخ علی فروغی» به زبان آذری :«در حالت مرحوم محمد تقی مجلسی آمده است که وقتی به این آیه (در رسول خدا(ص) برای شما الگو و اسوه قرار دادیم) می رسیدند از شرم و حیا، سرشان را زیر می انداختند و می گفتند من چگونه به رسول خدا(ص) که به اومعرفت ندارم، اقتدا کنم»
02':12''
332
0
داستانی زیبا از حجت الاسلام و المسلمین «شیخ علی فروغی» به زبان آذری :«عربی در کنار کعبه به رسول خدا(ص) عرض کرد گناهانم خیلی بزرگ است از کوه ها و آسمان و زمین و ... بزرگ تر است. رسول خدا فرمود: مگر گناه تو از کرم خدای متعال هم بزرگ تر است؟ عرض کرد خدای متعال اعظم از هر چیز است. گناهم بخل و خسیسی است. رسول خدا(ص) فرمود از من دور شو که آتش تو من را هم می گیرد»
04':19''
501
0
حکایتی عجیب از حجت الاسلام و المسلمین «شیخ علی فروغی» به زبان آذری :«رسول خدا(ص) بعد از آنکه در مسابقه شترسواری، شترش برنده نشد فرمود: شتر مرا بردید بالا، خدای متعال هم آن را آورد پایین»
00':49''
455
0
داستانی زیبا از حجت الاسلام و المسلمین «سید عبدالله فاطمی نیا» :«روزی رسول خدا(ص) دست امیرالمومنین را گرفت و به گوشه ای رفتند با هم حرف زدند. بعضی منافقان از این جریان ناراحت شدند و گلایه کردند. حضرت رسول اکرم(ص) که کم عصبانی می شد در این ماجرا خیلی عصبانی شدند و گفتند در مورد علی چه می گویید؟ من نبودم که با او حرف میزدم. بلکه خداوند متعال بود که با او نجوا می کرد»
02':09''
303
0
حکایتی زیبا از آیت الله «سید عبد الحسین دستغیب» پیرامون «رسول خدا(ص) نامه ای به امپراطور ایران خسروپرویز نوشتند و دعوتش کرد به اسلام. ولی خسرو پرویز بی حرمتی می کند و نامه را پاره می کند»
01':38''
515
0
حکایتی زیبا از آیت الله «سید عبد الحسین دستغیب» پیرامون «رسول خدا(ص) روزی مهمان صفیه شد. زیت و سرکه و نان جو برای پذیرایی آورد ولی عذرخواهی کرد که بیشتر از این نداشتم. رسول خدا ناراحت شد و فرمود تو بهترین غذاها رو آوردی. همه اینها غذای انبیاء است»
01':46''
421
0
حکایتی جالب از آیت الله «سید عبد الحسین دستغیب» :«نفرین رسول خدا(ص) به معاویه، رسول خدا(ص) فرمود: ان شاء الله هیچ وقت سیر نشوی!»
02':28''
871
0
حکایی زیبا و شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین «سید حسین مومنی» :«یوسف برای زلیخا بود و زلیخا هم برای یوسف بود. ولی زلیخا برای رسیدن به یوسف عجله کرد و از راهش وارد نشد. یوسف نام پیامبر خاتم را برد که او زیباتر از من است. زلیخا گفت...»
01':51''
1856
1
0
حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین استاد «شیخ علی فروغی» به زبان آذری :«در محضر رسول خدا(ص) صحابه نشسته بودند و یک نابینای فقیر آمد کنار شخصی ثروتمند نشست و شخص ثروتمند عبای خودش را جمع کرد. رسول خدا(ص) خیلی ناراحت شد...گناه قفل دل آدمی است و نور الهی بر دل انسان گنه کار وارد نمی شود»
03':29''
273
0

هنرمندان