دانلود و پخش آنلاین نوحه «شهر من کربلا» حاج حسین سرخی؛ زندگی حکمت داره، عشق علت داره خیلی قیمت داره، این که برات میمیرم واقعیت داره ... یه سلام از راه دور.
حضرت آیتالله خامنهای: «قرآن کریم به ما دستور میدهد: قُل ما یَعبَؤُا بِکُم رَبّی لَولا دُعاٰؤُکُم؛ در یک جای دیگر: وَ اَنیبوا اِلی رَبِّکُم وَ اَسلِموا لَه؛ در یک جای دیگر: وَ اذکُر رَبَّکَ فی نَفسِکَ تَضَرُّعًا وَخیفَة؛ و موارد متعدّدی در قرآن هست که ما را دستور میدهند در مقابل حوادث گوناگون -فرق نمیکند، چه حوادث طبیعی از این قبیل، چه حوادث گوناگون دیگری که پیش میآید برای کشور، برای ملّت، برای اشخاص خودمان- دست توسّل بلند کنیم به خدای متعال و از خداوند متعال بخواهیم...
از سر محبت هم خواستید کار کنید دو جور است، یکی تلخ یکی شیرین. از سر محبت عبادت کردن، کار خوب کردن، بندگی کردن، خیلی عالی است. ولی توی خودش دوباره تلخ و شیرین دارد. تلخش چیست؟ من میروم بندگی میکنم بلکه خدا دوستم داشته باشد.
"آقا خیلی زمانه بدتر از زمان طاغوت شده." آقا این چه تحلیلی است تو داری؟! "دین مردم ضعیفتر شده!" ه! نفس آدم بند میآید. آقا این چه تحلیلی است تو داری؟!
من تقریباً معتقدم در مورد حجاب دیگر هر کاری بکنی ضدّ تبلیغ است. کُشتی ما را. هر کی هر چی میخواست بفهمد فهمید، بیشتر از این هم حرف بزنی سوءتفاهم میشود. الآن باید چیکار کنیم؟ ببریم به جهانیان معرفی کنیم.
وقتی میخواهی بلند شوی بگویی یا علی انرژی میگیری، این یا علی را ازش لذّت میبری توی یک لحظه، این همان جرعهای است که به ما چشاندند. لذّت ولایت و ولایتمداری و غرق شدن در شراب ولایت مسلّماً بیشتر است از لذّت محبّت. غدیر مردم نباید از سر تکلیف، از سر حتّی شوق به ثواب غدیر به محافل ولایی یورش ببرند؛ باید از سر لذّتاش این کار را بکنند. همانجور که برای عاشورا غالباً این کار را میکنند، از سر لذّتاش.
کسانی که موفق نمیشوند به اربعین بروند، میتوانند دنبالۀ این ستارۀ دنبالهدار باشند؛ میتوانند در این کهکشان، ستارهها و سیارههایی باشند که پر کنند این فاصلهها را. ازتان تمنّا میکنم مکانی را در شهر خودتان در نظر بگیرید، از اینجا زائران اربعین سوار میشوند ماشین میروند. از اینجا با خانوادههایشان خداحافظی میکنند. این جریان بدرقۀ اربعینیها را جدی بگیرید.
آقا اباعبدالله الحسین(ع) می فرماید که عملی را که با اشتیاق انجام ندادی آن عمل را عمل خیر حساب نکن.
خدا دوست دارد انسان دربارۀ خیر و خوبیها شتابان باشد. مثلاً در نماز جماعت صف اول ثواباش خیلی بیشتر هست. مردم باید شوق نشان بدهند برای صف اول ایستادن؛ نباید آنجا را محلّ تعارف قرار بدهند و تواضع. حالا نه اینکه متکبّرانه امّا مشتاقانه بیایند و اگر دو نفر با هم رسیدند یک نفر بیشتر جا نبود، حتی فرمودند قرعه بکشند. مؤمنین باید بگویند که آقا من اینجا بیشتر احتیاج دارم. شما حالا صف دوم هم ایستادید، انشاءالله خدا به شما لطف دارد و شما وضعتان خیلی خوب است. من محتاج هستم باید بروم صف اول بایستم.
هفتهای که نورانیترین هفتۀ طول عمر ماست، کم نگذاریم. بعد از شبهای قدر خیلیها به عبادت زیاد نمیپردازند. بعد از شبهای قدر بیشتر به عبادت بپردازیم، کم نگذاریم. شما بعد از شبهای قدر این یک هفتۀ پایانی ماه مبارک رمضان بهترین هفتۀ عمرتان است. هر چی برایت مقدّر کردند و مشروط کردند به خوبی تو، تو که الآن راحت میتوانی بچۀ خوبی باشی، بهترین کارهای خوب را انجام بدهی، خب انجام بده همۀ آنها را بردار. پاک شدی بالاخره با صفا شدی.
گدا آمد درِ خانۀ امام حسین، گفت آقا به من لطف کن. گفت رفتی درِ خانۀ داداش بزرگتر من امام حسن؟ گفت نه آقا. فرمود من پیشدستی نمیکنم بر داداشم امام حسن. اول برو درِ خانۀ امام حسن. گدا آمد درِ خانۀ امام حسن، گفت آقا به من لطف کن. آقا بیست دینار بهش داد. بعد آمد درِ خانۀ امام حسین(ع). گفت آقا داداشتان به من لطف کردند؛ شما هم به من لطف کن. آقا فرمود داداشم چقدر به تو داد؟ گفت بیست دینار. آقا نوزده دینار بهش داد. گفت شما چرا کمتر دادید؟ فرمود من هیچوقت روی دست داداشم امام حسن نمیزنم. داداش بزرگ من است احترامش را دارم همه جوره.
بنده وقتی میشنوم «نزدیک شدیم به سال نو»، اول ذهنم میرود سراغ معنویتی که فراوانتر میشود. اساساً وقتی خدا نعمت میدهد، اساساً وقتی فضای خوب بهار میآید، چه انتظاری از انسان هست؟ اگر دیدید کسی این ایام نوروز بیشتر قرائت قرآن کرد تعجّب نکنید؛ خب معلوم است دیگر طبیعی است دیگر. وقتی همه با او مهربانتر شدند، طبیعت با او مهربانتر شده و همه با لبخند با همدیگر مواجه میشوند، همه سعی میکنند غمهایشان را پنهان بکنند، خدا به این مردم لطفش را بیشتر میکند.
مهمترین عامل تعیینکننده در درک سیاسی، انتخاب موضع سیاسی و تحلیل سیاسی افراد، نگاهشان به آینده است و امید، تلقّی یا توهّمی که از آینده دارند. بسیاری از افراد انقلابی و حزباللهی هنوز دربارۀ آمریکا متوهّمانه برخورد میکنند. واقعاً فکر میکنند قدرتی است.
فراوانترین حالی که خدا توی قرآن ازش گله کرده، حالت کفور است. انسان موجود ناسپاسی است. این را خدا میفرماید. ظاهراً همۀ انسانها بهرهای از این ناسپاسی دارند. رسول خدا که آن همه گریه میکردند، بهشان میگفتند که آقا شما چرا اینقدر خودتان را زحمت میاندازید؟
من به رفقا میگویم که: رفقا! هر کی میخواست خدا گناهش را ببخشد، بخشید، بلند شود برود. بقیۀ دعا مال این نیست که اصرار کنی خدایا ببخش. بخشیدی یا نه؟ بگذار یکبار دیگر بگویم. شاید نبخشیده باشی. من از کجا بدانم تو بخشیدی؟ آخر ساده نیست که تو من را ببخشی! بقیۀ دعا مال این نیست که تو سوءظن داری به پروردگار. خود امیرالمؤمنین علی(ع) هم در آغاز دعای کمیل دارد این مطلب را.
این عجلۀ بیجاست که انسان را دچار لطمه میکند. صبر کن، قیامت هم میرسد. کو مرگ؟ میخواهد مرگ را ببیند آدم بشود. صبر کن، مرگ هم میرسد. یا مثلاً بهش میگویی آقا این کار حرام را نکن، ضربه میخوری. میگوید من کو؟ انجام دادم ضربه نخوردم. صبر کن، ضربهاش هم میخوری. آقا این کار خوب را انجام بده، نتیجۀ خیرش را میبینی. کو؟ من ندیدم، یکبار انجام دادم. صبر کن، نتیجۀ خیرش را میبینی.
تو به خودت اطمینان نکن، برو درِ خانۀ خدا بگو عذرخواهی می کنم، معذرت می خواهم. خب این که دیگر یعنی همهاش من باید بزنم خودم را که! همهاش علیه خودم قیام کنم! این اعتماد به نفس من را از بین نمیبَرد؟ این عزّت من را از بین نمیبَرد؟ این پاک اعتبار من را پیش خودم از بین نمیبَرد؟ این همه تو هی داری میگویی که بزن خودت را
ما انسان آفریده شدیم. هدفمان این نیست که خطا نکنیم. ما هدفمان این است که به خدا بپیوندیم. خطاکاری ما بهانۀ این ارتباط ما با خداست. بهانۀ قشنگی است. خیلیها این حرف را قبول نمیکنند.
امام حسن نشان داد امام حسین اگر صلح هم میکرد باز بدنش را قطعه قطعه میکردند. اینهایی که بدشان میآمد از اهلبیت، اینهایی که عقدۀ حقارت داشتند، اینهایی که حسود بودند، اینهایی که متکبّر بودند، این سیادت امام حسن مجتبی(ع) و آقایی و بزرگیاش را میدیدند بیشتر کینه به دل میگرفتند.
آمده بود برای دیدار با امام صادق(علیهالسلام)؛ به خادم امام گفت: من باغ خیلی زیبا را به تو هدیه می دهم. گفت چرا؟ در عوضش چی می خواهی از من؟ گفت این پست خودت را برای خدمتگذاری برای امام صادق بده به من...
یک حرف غلطی افتاده سر زبان ما به نام اعتماد به نفس. این خیلی غلط است. اعتماد به خود کار غلطی است. من این همه نادانی دارم، من چه جوری به خودم اطمینان کنم؟
آدم عاقل و هوشمند چیزی به نام اعتماد به نفس را میگذارد کنار...
بناست ما به خدا اطمینان کنیم و آرامش پیدا کنیم.
یکی از پیشنهادهایی که دین برای مؤمنین دارد این است که شما اکثراً خودت را محکوم کن. کسی که خودش را همیشه متهم میکند، یک همچین انسانی دقیقاً نقطۀ مقابل جدل وایستاده. چون جدل ریشهاش بر میگردد به اینکه آدم بخواهد از خودش دفاع بیمورد بکند. بگرد از خودت عیب پیدا کن.
از آقای بهجت پرسیدند، شما از استادتان مرحوم قاضی نقل کردید که هر کسی نماز اول وقت خواند و به جایی نرسید آب دهان به صورت من پرت بکند، یعنی اینقدر قطعی است، نماز با توجه منظورشان است یا نماز معمولی هم همین نمازهایی که ما میخوانیم؟ آقای بهجت صریحاً فرمودند، فرمودند نه! همین نماز معمولی. فقط به وقت باشد... .
«وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ». کسی بتواند از حیات خودش به خاطر حیات خودش، به خاطر اینکه خلق شده، از خدا تشکر بکند میرود جزو آدمهای شکور. «وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ»؛ کم هستند اینها. جزو نابترین و نادرترین انسانهای خلقت خواهد شد. و رفقا، همۀ شمایی که در رنجهای زندگی صبر میکنید، الحمدلله خدا انشاءالله رنجهایتان هم کم بکند، پاداش هم برای صبرهای شما عنایت خواهد کرد انشاءالله. بدانید اجر شکر از اجر صبر بالاتر است.