سرود زیبای «چوپان مهربان» تقدیم به کودکان شاد و پرنشاط ایرانی (صدای نی میاد از اون دور دورا؛ چوپان مهربون میره به صحرا؛ جیرینگ جیرینگ بزغالههای شیطون؛ صف میکشن خوشحال و شاد و خندون؛ هو هو، چی چی، میکنن برهها؛ قطار میشن میرن به سوی صحرا؛ گرگ سیاه و ناقلا؛ قایم شده تو چمنا؛ با دندونای تیزش؛ چشمای خیلی ریزش؛ گرگ بلا گرسنشه یه ذره؛ دوست داره نوش جان کنه یه بره؛ چوپان مهربون ولی زرنگه؛ با گرگه ناقلای بد میجنگه؛ چوبش رو محکم میگیره تو دستش؛ میچرخونه توی هوا رو دستش؛ گرگ بلا بازم فراری میشه؛ صحرا پُر از خنده و شادی میشه)
سرود زیبا و آموزنده «آموزگار مهربانم» تقدیم به کودکان سربلند ایران زمین(آموزگار مهربانم، ای مهر تو مهر خدایی، ای آنکه در جانم نهادی، مهر و امید روشنایی، راهی به سوی علم و دانش، در پیش چشمانم گشودی، در باغ زیبای دبستان، شعر محبت را سرودی، ای آشنای خوب و دانا، ای مهربان آموزگارم، بعد از خداوند توانا، من هر چه دارم از تو دارم، آموزگار مهربانم، من دوستت دارم فراوان، تو مهربان و خوب هستی، مانند گلها مثل باران)
قسمت چهارم نمایش رادیویی «هیولا»: میرزا شفیع با درخواست صادق مخالفت میکند اما خود دختر به قصد کشتن صادق، راضی میشود تا به خانه صادق برود. نقشه دختر برای قتل صادق با شکست مواجه میشود.(28:57)