داستانی آموزنده از «حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان»«طلبه ای که از تعاریف مردم ناراحت شده بود آمد خدمت آیت الله بهاءالدینی و ایشان با صدای بلند جمله ای فرمودند و مشکلش برطرف شد. یه فوت محکم به دل این طلبه کرده بود و مشکل از دلش رفع شده بود»
حکایتی عبرت آمیز از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«یکی از ذاکرین می گفت موقع خواندن دعای کمیل نامه ای به دستم رسید و نوشته بود مادر و فرزندی هستیم که سنی هستیم و از زابل آمده ایم قم مسجد جمکران و حرم حضرت معصومه(س) برای شفای فرزند مریضم»
موعظه ای آموزنده از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«در بم منبر رفته بودم یه جوان سنی که فلج بود عبایم را کشید و به من گفت حاج آقا اگر شفایم را امشب از حضرت اباالفضل بگیرید، همین امشب شیعه می شوم»
موعظه ای آموزنده از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«جوانی در کنار کعبه گناهی کرد و دست نامحرمی را گرفت و مورد غضب خداوند قرار گرفت ودستش به دست آن زن چسبید و کنده نشد. به عنایت امام حسین علیه السلام و دعای او، دستشان از هم جدا شد»
داستانی آموزنده از «حجت الاسلام و المسلمین حسین انصاریان» پیرامون «حماد بن حبیب کوفی در راه حج از قافله جا می ماند ولی امام سجاد علیه السلام با لطف میژه به او کمک کردند»
موعظه ای آموزنده از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «شخصی که از خراسان آمده بود حج و مدینه محضر امام رضا علیه السلام آمد که پولم گم شده و اگر می شود به من قرض بدهید تا در خراسان از طرف شما صدقه بدهم. حضرت از پشت در به او کیسه پر از پول دادند»
داستانی آموزنده از «آیت الله شهید دستغیب» در مورد «خاطره یکی از فرماندهان جنگ در جبهه که در خط مقدم هر تیری به من نزدیک می شد از کنارم رد می شد و به من نمی خورد»
داستانی عبرت آمیز از «حجت الاسلام و المسلمین فاطمی نیا»: «شیخ محمد زمان یک طلبه فقیری در نجف بود که چند روزی غذایی برای خوردن پیدا نمی کند. به حرم حضرت امیرالمومنین می رود و شکمش را به ضریح می چسباند. حضرت عنایتی میکند و دیگر این طلبه به غذا احتیاج پیدا نمی کند. دو نفر از مراجع که می فهمند این طلبه هشت روز گرسنه بوده با زور او را وادار به غذا خوردن می کنند. ولی بعدش یکی از مراجع به دیگری گفت کاش این حالت را از او نمی گرفتیم»
داستانی آموزنده از «حجت الاسلام و المسلمین فاطمی نیا»: «مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی روز عاشورا در تبریز مجلس روضه ای داشتند که هفت هشت نفر می آمدند نماز و عزاداری و اشک و گریه. بعدش نهار مختصری که چند قاشق برنج خالی بود به عزاداران می دادند. ولی یک بار شخصی در شهر اعلام کرد که در منزل میزا جواد آقا احسان می دهند. ولی برنج هم به اندازه هفت هشت نفر بود. میزرا جواد آقا دعایی کردند و به دیگ اشاره کردند. همان روز نزدیک چهارصد نفر از آن برنج خوردند»
داستانی زیبا از «حجت الاسلام و المسلمین کافی» :«روزی سلمان در راهی به یک یهودی برخورد. یهودی گفت من گرفتارم و ما در گرفتاری ها خدا را قسم می دهیم به پیرمردان اطرافمان تا خدا حاجتمان را بدهد. چشمم به تو خورد اگر دعای من مستجاب شود به دین تو ایمان می آورم»
حکایتی شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین«کافی» :«در کتاب بحار الانوار یک روایت از امام صادق علیه السلام هست که حضرت فرمود علی(ع) افضل از آدم و نوح و ابراهیم و دانیال و موسی و عیسی و ... و تمام انبیا به غیر از رسول اکرم (ص) است»
نواهنگی زیبا از حجت الاسلام و المسلمین «سید حسین مومنی» :«خانواده ای از اهل سنت بودند که فرزندشان فلج بود. ولی با عنایت امام رضاعلیه السلاام در قم شفا پیدا کرد» (تولید اختصاصی بانک صوتی تبیان)
نواهنگی زیبا از حجت الاسلام و المسلمین «سید حسین مومنی» :«جوانی که نمیخواست در ایران بماند، با عنایت امام رضا علیه السلام اسباب ازدواجش در ایران جور شد و در ایران ماند» (تولید اختصاصی بانک صوتی تبیان)
حکایتی عبرت آمیز از حجت الاسلام و المسلمین «ناصر رفیعی» :«متوکل مریض شده بود و دملی در بدنش پیدا شده بود که آن قدر درد داشت هیچ طبیبی نمی توانست به او نزدیک شود. مادر متوکل به هادی نذر کرد و مقداری پول به محضر حضرت فرستاد، امام هادی علیه السلام هم ملاطفت کرده و توجهی کردند و آن دمل خوب شد»
موعظه ای زیبا از حجت الاسلام و المسلمین «ناصر رفیعی» :«عبدالرحمن اصفهانی قبلا سنی بود ولی با عنایت امام هادی علیه السلام از شیعیان خالص حضرت شد. روزی در سامرا وقتی امام هادی علیه السلام را به دربار متوکل می بردند، او این منظره را دید و در دلش دعا کرد که خدایا این آقای نورانی را از شر متوکل حفظ کن. حضرت به او فرمود خداوند دعایت را مستجاب کرد و به من چیزی نمی شود ولی خداوند به تو سه موهبت عطا می کند»
کرامتی شنیدنی از امام جواد علیه السلام از زبان حجت الاسلام و المسلمین «ناصر رفیعی»: «مامون دستور داده بود به شخصی که ریش بلندی داشت در مراسم عروسی امام جواد علیه السلام آهنگ بنوازد. وقتی آهنگ را نواخت، حضرت فرمود ای دلقک با ریش بلند، از خدا بترس. هماندم دست آن شخص لرزید و تا آخر عمرش نتوانست موسیقی بنوازد»
حکایتی عبرت آمیز از حجت الاسلام و المسلمین «ناصر رفیعی» :«عبدالملک مرواننزد خانه خدا به امام سجاد علیه السلام رسید ولی حضرت به او بی اعتنایی کردند. عبدالملک گفت آقا ما که کاری به شما نداریم. حضرت فرمود هرکس به ما ظلم کند، جزایش را خواهد دید. و حضرت کرامتی نشان داد که حال عبدالملک دگرگون شد . مقابل حضرت دستش رو شد»
حکایتی عبرت آمیز از حجت الاسلام و المسلمین «ناصر رفیعی» :«شقیق بلخی در راه مکه امام کاظم علیه السلام را دید ولی حضرت را نمی شناخت. حضرت لباس پشمینه پوشیده بود و حالت بسیار زاهدانه ای داشت و شقیق از حالتهای حضرت بسیار متعجب شده بود ولی حضرت چند بار از باطن شقیق خبر داد و او را بیشتر متعجت کرد»
موعظه اي زيبا از حجت الاسلام و المسلمين «ناصر رفيعي» :«امام رضا(ع) وسط جلسه ای که با مامون داشتند، از جا بلند شدند و گفتند به پیرمردی در نیشابور وعده دادم لحظه مرگ بر سر بالینش باشم. رفتند و عرض چند دقیقه برگشند. مامون در این جریان تردید کرد. نامه به فرماندار نیشابور نوشت. فرماندار نوشت همانطور است و آن پیرمرد در حالی که منتظر بود و اطرافیان، دیدند که حضرت آمدند و بعد جان داد»
حکایتی شنیدنی از «شیخ حسین انصاریان» :« در احوالات حضرت سیدالشهدا علیه السلام هست که وقتی فقیری به در منزل می آمدند، به خانم رباب مادر علی اصغر می فرمودند هرچه پول یا غذا در خانه داریم جمع کنین تا به او بدهیم»
حکایتی شنیدنی از «شیخ حسین انصاریان» :«وقتی امام حسین علیه السلام تازه از سفر حج به مدینه برگشته بودند، فقیری به در منزل ایشان آمد و چند بیت شعر خواند که یعنی به من کمک کنید. حضرت به قنبر فرمود هرچه که از سفر حج اضافه آمده بیاور و در این عبا بریز و حضرت از بالای در آن عبا را به او دادند تا چهره فقیر را نبیند و خجالت زده نشود»
حکایتی زیبا از «شیخ حسین انصاریان» :«فقیری به امام حسین علیه السلام عرض کرد اگر غذا نخورده اید شما را به سفره حقیرانه خود دعوت می کنیم. حضرت اجابت کرد وقتی حاضر شدند سر سفره با عطوفت و مهربانی خاص خودشان به فقرا گفتند شما که می دانید رسول خدا(ص) صدقه را بر ما اهل بیت حرام کرده است. اگر اجازه بدهید من فردا منتظر شما در خانه باشم. وقتی فقرا به منزل حضرت آمدند، حضرت هرچقدر پول در منزل داشتند به آنها دادند»
نقل حکایتی از کرامات حضرت ثامن الحجج توسط «مهدی صدقی» درباره «فردی که در حدود سال 60 نذر می کنه که هر سال بیست هزار تومان در راه امام رضا علیه السلام خرج کند»
آهنگ عاطفی و زیبای «پناه» با صدای «میلاد هارونی» با شعری از «قاسم صرافان» به مناسبت میلاد با سعادت امام رضا(علیه السلام) و دهه پرفیض کرامت(هوای تو رو دارم و بی هوا؛ نفسهام پر از عطر مشهد میشه/تا اسم تو رو می برم گنبدت؛بازم از جلوی چشمام رد میشه)
موعظه ای زیبا از حجت الاسلام «ناصر رفیعی»؛ «ام ایمن کنیز حضرت زهرائ سلام الله علیها بود. روزی در راه مکه دچار تشنگی شدید شد. دعا کرد و از خداوند متعال طلب آب کرد. دید از آسمان ظرف آبی ....»
حکایتی شنیدنی از حجت الاسلام «ناصر رفیعی»؛ «امام حسن مجتبی علیه السلام غذا می خوردند و سگی نظاره می کرد. حضرت یک لقمه خود می خوردند و یک لقمه هم به سگ می انداختند. وقتی یاران حضرت اعتراض کردند که غذا کم است و شما را سیر نمی کند؟ حضرت فرمود از خدای متعال حیا می کنم غذا بخورم و ذی روحی هم مرا ببیند و او را شریک نکنم»
حکایتی شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین «سید حسین مومنی»؛ «یکی از خدام حرم امیرالمومنین می گوید امیرالمومنین در عالم رویا فرمود فردا جنازه ای را می آورند در حرم دفن کنند ولی تحویل نگیرید ولی...»
داستان شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین توسط «سید عبد الله فاطمی نیا» با موضوع «همسر عالمی بزرگوار به بیماری سختی مبتلا شد. به امام زمان(عج) متوسل شدند. همسرش می گوید...»
حکایتی جانسوز از حجت الاسلام و المسلمین توسط «شیخ حسین انصاریان» :«در لحظات آخر، همه بدن امام حسین(علیه السلام) زخم برداشته بود. یک ملعون شقی از عمرسعد خواست که کار امام را تمام کند. ولی حضرت با یک ضربه پایش را قطع کرد و افتاد زمین. حضرت او را نکشت و به او فرمود...»
حکایتی آموزنده از حجت الاسلام و المسلمین توسط «شیخ حسین انصاریان» :«امام سجاد علیه السلام به غلامش فرمود به مزرعه برو و به گندم ها سری بزن. ولی غلاتم در وسط راه خسته شد و زیر سابه درختی خوابید. وقتی امام سجاد علیه السلام دید که دیر کرد آمد سراغش و دید خوابیده. بالای سرزش ایستادند ...»
حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین استاد «شیخ علی فروغی» به زبان آذری :«طلبه ای که قبلا از اهل سنت بود در اثر بیماری کم مانده بود از دنیا برود ولی مادرش توسل کرد به امام حسین(ع) و شفا پیدا کرد. از آنجا شیعه شد و به قم آمد و طلبه شد»
حکایتی شنیدنی و آموزنده از حجت الاسلام و المسلمین «فلسفی» :«ماجرای کسی که در تربیت خراسان بود و کارهای خوارق العادت انجام می داد ولی برای مردم بسیار کارهای خیر انجام میداد و خداوند هم کار او را اصلاح می کرد»
حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین استاد «شیخ علی فروغی» به زبان آذری :«علت علاقه یک ارمنی به زیارت امام رضا(علیه السلام) بخاطر شفایش به عنایت حضرت فاطمه زهراء(سلام الله علیها) و حضرت مریم(س)»
حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین استاد «شیخ علی فروغی» به زبان آذری :«جریانی به نقل از آیت الله میانجی و تاجر ورشکسته ای که بی خانمان شد و سیلی خوردن دخترش و عنایت امام رضا(ع) به آنها...»
حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین استاد «شیخ علی فروغی» به زبان آذری: «بیان کرامتی از امام رضا(ع) نسبت به خانم احمدی که در دفتر کرامات حرم امام رضا(ع) ثبت شده است»
قطعه کوتاه از سخنرانی " آیت الله محمد شجاعی"، پیرامون شخصیت و فضیلت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهراء(سلام الله علیها) : « فضه، خادمه حضرت زهراء (س) تحت تربیت حضرت، حافظ قرآن بود و بیست سال حرف معمولی نمی زد و به تناسب، جواب هر شخص را با آیات قرآن می داد»
قطعه کوتاه از سخنرانی " آیت الله محمد شجاعی"، پیرامون شخصیت و فضیلت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهراء(سلام الله علیها) : « کرامتی از ام ایمن ، خادمه حضرت زهراء (سلام الله علیها)، آب در بیابان »
قطعه کوتاه از سخنرانی " آیت الله محمد شجاعی"، پیرامون شخصیت و فضیلت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهراء(سلام الله علیها) : « کرامتی در خانه حضرت زهراء(س) به نقل از زنان مدینه، تکان خوردن گهواره از عالم غیب»
قطعه کوتاه از سخنرانی " آیت الله محمد شجاعی"، پیرامون شخصیت و فضیلت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهراء(سلام الله علیها) : « کرامتی در خانه حضرت زهراء (س)، چرخیدن آسیاب منزل حضرت زهراء(س) از عالم غیب »
سخنرانی " آیت الله محمد شجاعی" در برنامه اسرار فاطمی، پیرامون شخصیت و فضیلت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهراء(سلام الله علیها) : « بیان کراماتی از خدمتکاران حضرت زهراء (سلام الله علیها) ، فضه بیست سال فقط با قرآن جواب می داد و غیر قرآن صحبت نمی کرد. و اینها از کرامات و تربیت ویژه حضرت زهراست»
داستان جالب «فکر لاستیک عصای زائر» با صدای حجت الاسلام فرحزاد «پیرمردی که پدر دو شهید بود به نام مرحوم حاج آقا جعفر روحانی ایشان از بستگان ما بود. ایشان یک زمانی به مشهد مشرف شده بودند. این فرد عصایی داشت که با کمک آن راه می رفت اما لاستیک انتهای آن پاره شده بود و باعث می شد که در صحن سر بخورد. ایشان می گفت همانطور که داخل حرم می شدم به ذهنم رسید که چکاری باید برای لاستیک انتهای عصای خود بکنم...»
نهمین جلسه سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین سید محمد مهدی میرباقری در دهه اول محرم الحرام سال 94 که در حسینیه حضرت زهرا(س) -شجاع فرد- برگزار شده است. ایشان در این بحث با ادامه فرازی از زیارت جامعه کبیره بعد از پرداختن به مقام عصمت اشاره می کنند که از صفات دیگر معصومین کرامت یافتن در دستگاه الهی است. ایشان با بیان معنای کرامت به کرامت های عام و خاص عالم اشاره کرده و راه رسیدن به آنها را با تقوی بیان می کنند و قرب را نتیجه و بزرگترین کرامت الهی به ائمه بیان کرده و این قرب و مفاد آن را توضیح می دهند.