حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین استاد «شیخ علی فروغی» به زبان آذری :«جریان توبه عطار نیشابوری و تحول شدنش بعد از آنکه یک سائلی از او درخواست دیناری کرده بود»
قسمت دوم نمایش رادیویی «شاه بانو»: این قصه از زندگی زنی جوان، زیبا و پارسایی به نام سیمین می گوید. جوانی به نام براق، دلباخته سیمین می شود که در واقع زن برادر او است. براق، برادرش صادق را روانه حج می کند و صادق نیز به امید اینکه می تواند امور حجره، خانه و همسرش سیمین را به براق بسپارد راهی زیارت خانه خدا می شود. اما غافل از اینکه براق به همسر او نظر بدی دارد. براق به مقصود خود نمیرسد و برای جلوگیری از آبروریزی، واقعه را برعکس نشان می دهد.(24:09)
قسمت سوم نمایش رادیویی «شاه بانو»: براق نزد قاضی فاسد شهر می رود و ادعا می کند که سیمین مرد فاسدی را به خانه آورده است. قاضی از وی درخواست شادهد می کند ولی چون براق، شاهدی ندارد با پرداخت رشوه، قاضی را راضی می کند که حکم سنگسار سیمین را صادر نماید. از سویی پس از مشاهده سیمین بوسیله قاضی، قاضی خود شیفته وی می شود. قاضی از سیمین درخواست گناه می کند و سیمین نمی پذیرد. سیمین سنگسار می شود ولی زنده می ماند.(22:47)
قسمت چهارم نمایش رادیویی «شاه بانو»: مردی به نام منصور، سیمین را نجات می دهد و به شهر خود می برد. این بار، غلام منصور که به کام هوس خود نرسیده است فرزند منصور را می کشد و خنجر خون آلوده را در زیر بالش سیمین قرار می دهد تا قتل را بر گردن این زن بی گناه بیاندازد. اما منصور که از بی گناهی سیمین، آگاه است وی را از شهر فراری می دهد.(24:27)
قسمت پنجم نمایش رادیویی «شاه بانو»: سیمین در شهر دیگری با پرداخت بدهی شخصی به نام جمیل او را از مرگ رهانید ولی جمیل با شقاوت، سیمین را به عنوان کنیز به تاجری فروخت. آن تاجر نیز شبانه سیمین را با کشتی به محلی منتقل نمود تا وی را گران تر بفروشد.(25:16)