آوازی با صدای «سالار عقیلی» «مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست/یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست/به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس/که به هر حلقه زلفت تو گرفتاری هست»شاعر: «سعدی» (08:07)
مناجات با خدا «فریاد من از فراق یارست/و افغان من از غم نگارست/بی روی چو ماه آن نگارین/رخساره من به خون نگارست/درد دل من ز حد گذشتست/جانم ز فراق بیقرارست/خون جگرم ز فرقت تو/از دیده روانه در کنارست»؛ شاعر: «سعدی» (02:42)
مناجات با خدا «بار فراق دوستان بس که نشسته بر دلم/میروم و نمیرود ناقه به زیر محملم/ذکر تو از زبان من، فکر تو از جنان من/چون برود که رفتهای در رگ و در مفاصلم»؛ شاعر: « سعدی» (02:58)
قطعه اخلاقی «هر که را جامه ز عشقی چاک شد/او ز حرص و عیب کلی پاک شد/شاد باش ای عشق خوش سودای ما/ای طبیب جمله علّت های ما/ای دوای نخوت و ناموس ما/ای تو افلاطون و جالینوس ما»؛ شاعر: «سعدی» (02:18)
مناجات با خدا «مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست/یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست/به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس/که به هر حلقه موییت گرفتاری هست/هر که عیبم کند از عشق و ملامت گوید/تا ندیدست تو را بر منش انکاری هست»؛ شاعر: «سعدی» (07:52)
مناجات با خدا «گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست/رنگ رخسار خبر میدهد از سر ضمیر/در دلم بود که جان بر تو فشانم روزی/باز در خاطرم آمد که متاعیست حقیر/عجب از عقل کسانی که مرا پند دهند/برو ای خواجه که عاشق نبود پندپذیر»؛ شاعر: «سعدی» (03:34)
مناجات با خدا «تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی/دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشایی/ملامتگوی بیحاصل ترنج از دست نشناسد/در آن معرض که چون یوسف جمال از پرده بنمایی/به زیورها بیارایند وقتی خوبرویان را/تو سیمین تن چنان خوبی که زیورها بیارایی»؛ شاعر: «سعدی» (10:30)
مناجات و راز و نیاز با خدا «من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم/صد بار توبه کردم و دیگر نمیکنم/باغ بهشت و سایه طوبی و قصر و حور/با خاک کوی دوست برابر نمیکنم/تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است/گفتم کنایتی و مکرر نمیکنم»؛ شاعر: «سعدی» (04:28)
مناجات و راز و نیاز با خدا «دوست میدارم من این نالیدن جانسوز را/تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را/شب همه شب انتظار صبح رویی میرود/کان صباحت نیست این صبح جهان افروز را»؛ شاعر: «سعدی» (03:56)
مناجات و راز و نیاز با خدا «ز دستم بر نمیخیزد که یک دم بی تو بنشینم/بجز رویت نمیخواهم که روی هیچ کس بینم/برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد/که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم»؛ شاعر: «سعدی» (02:29)
مناجات و راز و نیاز با خدا «نظر دریغ مدار از من ای مه منظور/که مه دریغ نمیدارد از خلایق نور/به چشم نیک نگه کردهام تو را همه وقت/چرا چو چشم بد افتادهام ز روی تو دور»؛ شاعر: «سعدی» (03:24)
مناجات و راز و نیاز با خدا «چونست حال بُستان؟ ای باد نوبهاری/کز بلبلان برآمد فریاد بیقراری/هر ساعت از لطیفی رویت عَرَق برآرد/چون بر شکوفه آید باران نوبهاری»؛ شاعر «سعدی» (05:45)
مناجات و راز و نیاز با خدا «دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند/سروران بر در سودای تو خاک قدمند/شهری اندر هوست سوخته در آتش عشق/خلقی اندر طلبت غرقه دریای غمند»؛ شاعر: «سعدی» (02:38)
مناجات با خدا «مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست/که راحت دل رنجور بیقرار منست/به خواب خوش نرود چشم بخت من همه عمر/گرش به خواب ببینم که در کنار منست»؛ شاعر: «سعدی» (04:37)