داستان راستان نوشته استاد شهيد مطهري، با صدای سید جواد هاشمی "رسول اكرم (ص) وارد مسجد شد، چشمش به دو اجتماع افتاد كه از دو دسته تشكيل شده بود، و هر دستهای حلقهای تشكيل داده سرگرم کاری بودند ..." (1:07)
داستان راستان با صدای سید جواد هاشمی "صدای ساز و آواز بلند بود . هركس كه از نزديك آن خانه میگذشت ،میتوانست حدس بزند كه در درون خانه چه خبرهاست ؟ بساط عشرت و ميگساری ..." (2:47)
داستان راستان نوشته استاد مطهري با صدای سید جواد هاشمی "حكايت حاضر جوابي علی بن عباس ، معروف به ابن الرومی ، شاعر معروف هجو گو و مديحه سرای دوره عباسی" (1:37)
داستان راستان با صدای سید جواد هاشمی "سكاكی ، مردی فلزكار و صنعتگر بود ، توانست با مهارت و دقت دواتیبسيار ظريف با قفلی ظريفتر بسازد كه لايق تقديم به پادشاه باشد . انتظارهمه گونه تشويق و تحسين از هنر خود داشت . با هزاران اميد و آرزو آن رابه پادشاه عرضه كرد.." (4:05)
داستان راستان با صدای سید جواد هاشمی "معلمين شارل دولينه در مدرسه ، با كمال يأس و نوميدی ، همه ،باهم اتفاق كردند كه به پدرش كه يكنفر كشيش بود پيشنهاد ونصيحت كنند بي جهت انتظار پيشرفت فرزندش را در كار تحصيل و درس خواندن نداشته باشد ، زيرا هيچ گونه فهم و استعدادی در او مشاهده نمیشود..." (4:59)
داستان راستان با صدای سید جواد هاشمی""ابواسحق صابی از فضلاء و نويسندگان معروف قرن چهارم هجری است . مدتیدر دربار خليفه عباسی و مدتی در دربار عزالدوله بختيار ( از آل بويه )مستوفی بود . ابواسحق دارای كيش صابی بود كه به اصل "" توحيد "" ايماندارند ، ولی به اصل نبوت معتقد نيستند . عزالدوله بختيار سعیفراوان كرد بلكه بتواند ابواسحق را راضی كند كه اسلام اختيار كند ، اما
ميسر نشد" (2:25)
داستان راستان با صدای سید جواد هاشمی "مهدی بن منصور خليفه عباسی علاقه فراوان داشت كه منصب قضا را به او واگذار كند ، ولی شريك بن عبدالله ، برای آنكه خود رااز دستگاه ظلم دور نگاه دارد زير اين بار نمیرفت . نيز خليفه علاقهمندبود كه شريك را معلم خصوصی فرزندان خود قرار دهد تا به آنها علم حديث بياموزد " (2:22)
داستان راستان با صدای سید جواد هاشمی"ابوعلی بن سينا ، هنوز به سن بيست سال نرسيده بود ، كه علوم زمان خود را فرا گرفت ، و در علوم الهی و طبيعی و رياضی و دينی زمان خود سر آمد
عصر شد . روزی به مجلس درس ابوعلی بن مسكويه ، دانشمند معروف آن زمان حاضر شد . با كمال غرور گردويی را به جلو ابن مسكويه افكند و گفت : مساحت سطح اين را تعيين كن .." (1:16)
"داستان راستان با صدای سید جواد هاشمی "خوابی كه ديده بود او را سخت به وحشت انداخته بود . هر لحظه تعبيرهای وحشتناكی به نظرش میرسيد . هراسان به حضور امام صادق(ع)آمد.." (1:41)
داستان راستان با صدای سید جواد هاشمی "هشام بن عبدالملك ، هر چه خواست بعد از طواف كعبه ، خود را به حجرالاسود برساند و با دست خود آن را لمس كند ميسر نشد : مردم همه يك نوعجامه ساده كه جامه احرام بود پوشيده بودند و چنان در احساسات پاك خود غرق بودندكه نمیتوانستند درباره شخصيت دنيايی هشام و مقام اجتماعی او بينديشند ..." (6:17)
داستان راستان با صدای سید جواد هاشمی "در آن شب ، همهاش به كلمات مادرش گوش میداد.ركوع و سجود و قيام و قعود مادر را در تحت نظر داشت . با اينكه هنوز كودك بود ،مراقب بود ببيند مادرش كه اين همه درباره مردان و زنان مسلمان دعای خيرمیكند ، و يك يك را نام میبرد ..." (1:40)
داستان راستان با صدای سید جواد هاشمی"متوكل ، خليفه سفاك و جبار عباسی ، از توجه معنوی مردم به امام هادی (ع ) بيمناك بود ، و از اينكه مردم به طيب خاطر حاضر بودند فرمان او را اطاعت كنند رنج میبرد .." (5:16)
داستان راستان با صدای سید جواد هاشمی"گرمی هوای تابستان شدت كرده بود . آفتاب بر مدينه و باغها و مزارع اطراف مدينه به شدت میتابيد ، در اين حال مردی به نام محمد بن منكدر كهخود را از زهاد و عباد و تارك دنيا میدانست - تصادفا به نواحی بيرونمدينه آمد ، ناگهان چشمش به مرد فربه و درشت اندامی افتاد ..." (3:52)
داستان راستان با صدای سید جواد هاشمی "غزالی ، دانشمند شهير اسلامی ، اهل طوس بود .غزالی نيز طبق معمول به نيشابور و گرگان آمد، و سالها از محضر اساتيد و فضلا با حرص وولع زياد كسب فضل نمود .." (3:21)
داستان راستان با صدای سید جواد هاشمی "مردی درشت استخوان و بلند قامت ، كه اندامی و رزيده و چهرهای آفتاب خورده داشت ، و زد و خوردهای ميدان جنگ يادگاری بر چهرهاش گذاشته وگوشه چشمش را دريده بود ، باقدمهای مطمئن و محكم از بازار كوفه میگذشت..." (3:11)
"
داستان راستان با صدای سید جواد هاشمی " به گذشته پرمشقت خويش میانديشيد، به يادش میافتاد كه چه روزهای تلخ و پر مرارتی را پشت سر گذاشته، روزهايی كه حتی قادر نبود قوت روزانه زن و كودكان معصومش را فراهم نمايد، با خود فكر میكرد كه چگونه ... " (4:28)
کتاب صوتی داستان راستان با صدای سید جواد هاشمی " شخصی باهيجان و اضطراب، به حضور امام صادق(ع) آمد و گفت: درباره من دعايی بفرماييد تا خداوند به من وسعت رزقی بدهد ، كهخيلی فقير و تنگدستم... (00:55)
داستان راستان با صدای سید جواد هاشمی "سفيان ثوری بر امام صادق وارد شد . امامرا ديد جامعهای سپيد و بسيار لطيف مانند پرده نازكی كه ميان سفيده پوشيده است . به عنوان اعتراض گفت : " اين جامه سزاوار تو نيست امام فرمودند..." (23:00)
داستان راستان با صدای سید جواد هاشمی "امام صادق(ع) با بعضی از اصحاب برای تسليت به خانه يكی ازخويشاوندان میرفتند ، در بين راه بند كفش امام صادق ( ع ) پاره شد..." (1:08)
داستان راستان با صدای سید جواد هاشمی "سمرش بن جندب ، يك اصله درخت خرما در باغ يكی از انصار داشت خانهمسكونی مرد انصاری كه زن و بچهاش در آن جا به سر میبردند ، همان دم درباغ بود . سمره گاهی میآمد و از نخله خود خبر میگرفت ، يا از آن خرمامیچيد ..." (2:41)
"داستان راستان با صدای سید جواد هاشمی ""شب بود و هوا بارانی و مرطوب . امام صادق تنها و بيخبر از همه كسان
خويش ، از تاريكی شب و خلوت كوچه استفاده كرده ، از خانه بيرون آمد وبه طرف " ظله بنی ساعده " روانه شد . از قضا..." (2:52)
داستان راستان با صدای سید جواد هاشمی "امام صادق (ع) جامه زبر كارگری برتن ، و بيل در دست داشت ، و در بوستان خويش سرگرم بود . چنان فعاليت كرده بود كه سرا پايش را عرق
گرفته بود .در اين حال ، ابوعمر و شيبانی وارد شد ، و امام را در آن تعب و رنج
مشاهده كرد..." (1:01)
داستان راستان با صدای سید جواد هاشمی "چندی بود كه در ميان مردم عوام ، نام شخصی بسيار برده میشد ، و شهرت او به تقوی و ديانت پيچيده بود . همه جا عامه مردم ، سخن ازبزرگی و بزرگواری او میگفتند .. (6:24)