داستان
لطفا منتظر باشید ...
پنهان کردن پلیر
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
ورود
✕
کانال فیلم من
تبیان من
فایلهای من
کتابخانه من
پنل پیامکی
وبلاگ من
صوت تبیان
بارگذاری صوت
آلبــــوم
تک فایــــل
ویدئوهــــا
تعداد نتایج :
2248
مارپیچ خون - قسمت پایانی
عاقد همینطور که داشت خطبه رو میخوند، لابهلای جمعیت، چشمم خورد به یه آدم با شلوار شیشجیب، با کاپشن خلبانی و یه کلاه مشکی که تا ابروها کشیده بود پایین. چقدر شبیه عباس بود. چشمام زوم شد رو صورت و هیکلش. نویسنده: یاشار عبدالحسینزاده گوینده: احمد هاشمی
08':33''
9040
0
جنگ در خانه؛ مارپیچ خون
صدای ما را از مارپیچ خونین در اعماق تاریک تاریخ میشنوید، جایی که فریادها داستان ما را روایت میکنند نویسنده: یاشار عبدالحسینزاده گویندگان: احمد هاشمی، نگین خامسی
01:28':08''
123099
0
مارپیچ خون - قسمت هفتم
لیلا برعکس بقیه روزا که حسابی وقتی به من میرسید سرزبون داشت، انگار چیزیش شده بود و صدا ازش درنمیاومد. با کلی اصرار و ناز خریدن، بالاخره خانوم زبون باز کرد و گفت: «اصغر، یه چیزی هست نمیدونم بهت بگم یا نه ... ولی اگه نگم، میترسم بعداً که بفهمی خیلی ناراحت بشی. میدونی که دوست ندارم آب تو دلت تکون بخوره.» نویسنده: یاشار عبدالحسینزاده گوینده: احمد هاشمی
11':17''
118702
0
مارپیچ خون - قسمت ششم
خانواده عباس، مثل خانواده ما، وضعیت مالی خوبی نداشتند. یکی از خواهراشم به خاطر مشکل قلبی باید عمل میشد، اما چندان پولی تو دست و بال نداشتن. اینا رو میچیدم کنار هم، اما آخرش میزدم تو دهن خودم و همه اون عملیاتها و بیکلهبازیای عباس میاومد تو ذهنم و خجالت میکشیدم. عباس و همکاری با منافقین؟ غیرممکنه. نویسنده: یاشار عبدالحسینزاده گوینده: احمد هاشمی
08':29''
116153
0
مارپیچ خون - قسمت پنجم
از فضای شکنجه حموم، که به خاطر آب جوش و دمای زیاد اتو گرم شده بود، عرق کرده بودم و ترجیح دادم بیام بیرون و دوباره برم کمک جواد برای شکنجة طالب. وقتي رفتم تو اتاق، با صحنة عجیبی روبهرو شدم. نویسنده: یاشار عبدالحسینزاده گوینده: احمد هاشمی
12':05''
19473
0
مارپیچ خون - قسمت چهارم
وقتی وارد خونه شدن و در و دیوار رو دیدن که با موکت، پارچههای ضخیم، و ورقهای پلاستیکی پوشونده شده که صدا بیرون نره، شَکّشون به اينكه ما کمیتهای نباشیم بیشتر شد. اما تیر خلاص وقتی زده شد که عکس مسعود رجوی رو روی دیوار دیدن! نویسنده: یاشار عبدالحسینزاده گوینده: احمد هاشمی
11':57''
3831
0
مارپیچ خون - قسمت سوم
خونه تیمی توی خیابون بهار، که داخل یه کوچه فرعی دنج و خلوت بود، بعد از ضربه سنگینی که در حمله به ضابطی زده بودیم، تخلیه شده بود و سازمان میدونست لو نرفته و تبدیل شد به خونه اصلی شکنجه! نویسنده: یاشار عبدالحسینزاده گوینده: احمد هاشمی
09':37''
4913
0
مارپیچ خون - قسمت دوم
سرمو به زور آوردم بالا. دیدم انگشتاي اون بچه، برعکسِ چند دقیقه قبل که پشت هم میخورد رو تخت، آروم آروم داره تکون میخوره. معلوم بود دیگه نفسای آخرشه. دوباره لبه ستون رو گرفتم. پامو محکمتر از قبل فشار دادم به دیوار و خودمو پرت کردم جلو ... نویسنده: یاشار عبدالحسینزاده گویندگان: احمد هاشمی، نگین خامسی
10':16''
4402
0
مارپیچ خون - قسمت اول
فصل سوم پادکست «جنگ در خانه» سفتیِ آهن که از پشتْ روی مخچهم بود شروع کرد به لرزیدن. پشتِ هم میخورد توی سرم. دستِ دختره به رعشه افتاده بود. ضربات نوک اسلحه داشت دیوونهم میکرد. نویسنده: یاشار عبدالحسینزاده گویندگان: احمد هاشمی، نگین خامسی
13':45''
7383
0
هفتبند
مجموعه داستان های کوتاه ایرانی که بوسیله چند تن از داستان نویسان ایرانی نوشته شده و در قالب یک مجموعه بصورت صوتی تقدیم شما کاربران گرامی تقدیم می شود. فصل ششم این داستان «هفتبند»، نوشته سید مهدی شجاعی؛ راوی: ساحل كریمی
13':56''
4282
0
امضا
مجموعه داستان های کوتاه ایرانی که بوسیله چند تن از داستان نویسان ایرانی نوشته شده و در قالب یک مجموعه بصورت صوتی تقدیم شما کاربران گرامی تقدیم می شود.فصل پنجم این داستان «امضا»، نوشته سید مهدی شجاعی؛ راوی: ساحل كریمی
15':04''
2243
0
زني كه پيامبر بود
مجموعه داستان های کوتاه ایرانی که بوسیله چند تن از داستان نویسان ایرانی نوشته شده و در قالب یک مجموعه بصورت صوتی تقدیم شما کاربران گرامی تقدبم می شود.فصل چهارم این داستان «زني كه پيامبر بود»، نوشته سید مهدی شجاعی؛ راوی: ساحل كریمی
17':49''
3578
0
شبيه شبيه شبيه
مجموعه داستان های کوتاه ایرانی که بوسیله چند تن از داستان نویسان ایرانی نوشته شده و در قالب یک مجموعه بصورت صوتی تقدیم شما کاربران گرامی تقدبم می شود.فصل سوم این داستان «شبيه شبيه شبيه»، نوشته سید مهدی شجاعی؛ راوی: ساحل كریمی
17':55''
1665
0
تبخير روح
مجموعه داستان های کوتاه ایرانی که بوسیله چند تن از داستان نویسان ایرانی نوشته شده و در قالب یک مجموعه بصورت صوتی تقدیم شما کاربران گرامی تقدبم می شود.فصل دوم این داستان «تبخير روح»، نوشته سید مهدی شجاعی؛ راوی: ساحل كریمی
13':27''
1616
0
راز دو آيينه
مجموعه داستان های کوتاه ایرانی که بوسیله چند تن از داستان نویسان ایرانی نوشته شده و در قالب یک مجموعه بصورت صوتی تقدیم شما کاربران گرامی تقدبم می شود.فصل اول این داستان «راز دو آيينه»، نوشته سید مهدی شجاعی؛ راوی: ساحل كریمی
17':19''
1726
0
استادیوم ورزشی و یاد امام زمان(عج)
داستانی شنیدنی از «حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان»«در ایام جوانی یکی از دوستان با زور مرا به مرزشگاه برد برای تشویق فلان تیم فوتبال. به او گفتم از تلویزیون هم می شود تشویق کرد. گفت حضوری یح حس دیگه ای داره. منم از فرصت استفاده کردم گفتم مناجات با امام زمان(عج) و امام حسین علیه السلام هم حضوری یه حس دیگه ای داره»
02':23''
3085
2
0
طیب، حر امام خمینی
داستانی آموزنده از «حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان»«ساواک به یکی از اراذل و اوباش بهنام طیب پول داد و به او گفتن که بین مردم بگوید امام خمینی به او پول داده تا خرابکاری کند. ولی او با اینکه خلاف کار بود، ولی با مرام بود و گفت من به پسر حضرت فاطمه(س) دروغ نمی بندم و در زندان بر اثر شکنجه شهید شد»
02':23''
2442
1
0
درس عبرت از هواداران فوتبال
داستانی عبرت آمیز از «حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان»«یه صبح جمعه می خواستیم به دعای ندبه بریم و با کسالت و رودربایستی قبول کردیم ولی صحنه ای دیدیم که واقعا برامون تلنگر بوئ. چند جوان اول صبح منتظرن برن استادیوم نوبت بگیرن تا عصر تیمشونو تشویق کنند. گفتم ما برای امام زمانمان که این همه ادعا داریم چه کردیم؟»
03':06''
2031
1
0
طلبه نیشابوری و ارتباط با امام زمان(عج)
حکایتی شنیدنی از «حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان»«عالمی در یکی از روستاهای اطراف نیشابور محل مراجعات مردم بود و مورد اعتماد مردم بود. بعد از مرگش مردم به فرزندش مراجعه کردند که جای پدرش بشیند. او با اینکه عالم نبود ولی قبول کرد. بعد از مدتی پشیمان شد و به مردم اعتراف کرد که اهلیت نداشته و احکام را اشتباه می گفت. ولی به واسطه دل صافی که داشت مورد عنایت امام زمان(عج) قرار می گیرد.»
05':46''
2936
1
0
یه ریزه مرام
حکایتی شنیدنی از «حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان»«دزدی بعد از چند ماه زحمت توانست به خزانه حاکم شهر دستبرد بزند ولی بین پولها یه چیزی بود که به زبونش زد دید نمک است. به بقیه دزدها گفت همه این پولها را برگردانید چراکه نمک حاکم به زبانمان خور. نمی توانیم نمک بخوریم و خیانت بکنیم»
01':10''
1611
1
0
آیت الله بهاءالدینی و فوت محکم
داستانی آموزنده از «حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان»«طلبه ای که از تعاریف مردم ناراحت شده بود آمد خدمت آیت الله بهاءالدینی و ایشان با صدای بلند جمله ای فرمودند و مشکلش برطرف شد. یه فوت محکم به دل این طلبه کرده بود و مشکل از دلش رفع شده بود»
01':33''
2030
0
امام خمینی و شهادت حاج آقا مصطفی
موعظه ای زیبا از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«مرحوم حاج آقا کوثری می گفت در شهادت حاج آقا مصطفی در مجلس ترحیمش هرچی از حاج آقا مصطفی گفتم، امام خم به ابرو نیاورد ولی تا روضه حضرت علی اکبر را خواستم بخوانم، دیدم امام به پهنای صورت اشک می ریزد»
00':51''
2164
4
0
شفای مریض سنی با عنایت امام زمان(ع)
حکایتی عبرت آمیز از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«یکی از ذاکرین می گفت موقع خواندن دعای کمیل نامه ای به دستم رسید و نوشته بود مادر و فرزندی هستیم که سنی هستیم و از زابل آمده ایم قم مسجد جمکران و حرم حضرت معصومه(س) برای شفای فرزند مریضم»
03':17''
9945
5
0
شفای مریض سنی در روضه حضرت عباس(ع)
موعظه ای آموزنده از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«در بم منبر رفته بودم یه جوان سنی که فلج بود عبایم را کشید و به من گفت حاج آقا اگر شفایم را امشب از حضرت اباالفضل بگیرید، همین امشب شیعه می شوم»
01':52''
49015
0
شفای بیمار توسط حضرت عباس(ع)
داستانی زیبا از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«شیخی نقل می کرد در کربلا کنار ضریح حضرت اباالفضل العباس جوانی به حضرت عباس می گفت یا مادرم را شفا بده یا میروم نجف و به پدرت شکایت می کنم»
04':54''
106515
1
0
شفای لک های صورت با تربت کربلا
داستانی شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«یکی از نزدیکانمون که حجاب درستی نداشت و در صورتش لک زیادی داشت و خیلی ناراحت بود، در کربلا به واسطه خاک زیر پای زائران امام حسین(ع) در بین الحرمین همه لکهای صورتش از بین رفت و خوب شد»
02':18''
2795
2
0
درس از راننده تاکسی
حکایتی زیبا از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«راننده قمی بود که دو تا درس حسابی از او گرفتم. یکی نماز اول وقت و دیگری افتادگی در برابر خدا»
03':08''
3562
1
0
شربت رضای الهی
موعظه ای زیبا از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«یکی از اولیای الهی بود که هروقت کسی نزد او از گرفتاری ها شکایت می کرد که گرفتارم می گفت الحمدلله گرفت یاری. گرفت تار یاری. شربت رضای الهی را می چشانید»
00':25''
1414
0
عنایت امام حسین(ع) به جوان گناهکار
موعظه ای آموزنده از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«جوانی در کنار کعبه گناهی کرد و دست نامحرمی را گرفت و مورد غضب خداوند قرار گرفت ودستش به دست آن زن چسبید و کنده نشد. به عنایت امام حسین علیه السلام و دعای او، دستشان از هم جدا شد»
02':08''
15248
1
0
گناه، لذت ندارد
داستانی آموزنده از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«جوانی بود که در حال مستی و رقص و گناه، تا ما را دید احترام کرد و آمد نزد من و از من عذرخواهی کرد. منم گفتم چرا از من، از خود خدای مهربان معذرت خواهی کن و توبه بکن»
01':31''
2640
1
0
توبه جوان گناهکار در اروپا
داستانی شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«شب بیستم ماه مبارک رمضان در اروپا بودم و جوانی آمد و گفت بزرگترین گناه کبیره را مرتکب شده ام. الان می خواهم توبه کنم. گفتم شب شهادت امیرالمومنین است حضرت را واسطه قرار بده محضر خدا و بعد توبه کن»
01':09''
14506
1
0
سلام بر امام حسین(ع) و ترک گناه
موعظه ای زیبا از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«یکی از بهترین راه های ترک گناه این است که در حین مواجهه با گناه دستت را به سینه بگذاری و سه مرتبه بگویی صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین»
00':49''
2208
2
0
دعای حضرت زهرا(س) در حق آهنگر
موعظه ای آموزنده از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«مرد آهنگری بود که به واسطه ترک گناه کبیره، آتش کوره دستش را نمی سوزاند»
03':22''
3557
0
غرور رجبعلی خیاط و ترک گناه
حکایتی زیبا از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«جوانی وارد منزل شد و همه چیز برای گناه کردن مهیا بود ولی غروری به سراغش آمد و گناه را ترک کرد»
00':56''
3469
0
توبه رسول ترک
حکایتی عبرت آمیز از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«رسول ترک می گفت من به هیات امام حسین نمی آیم مگر اینکه زنجیر به گردنم بیندازید و مرا به مجلس بکشانید و بلند گریه می کرد و می گفت یا حسین غلط کردم آقاجان»
01':09''
36604
0
توبه جوان گناهکار از ماجرای بشر حافی
داستانی آموزنده از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«یکی از خطبا می گفت در هواپیما شخصی خواست حال ما را بگیرد. او می گفت من طلافروشی دارم در شیراز و وضعم خیلی خوبه و ماهی دوسه بار می آیم تهران خوشگذرانی می کنم و برمیگردم. ولی هیچ اتفاقی هم نمی افتد. چرا الکی مردم را سرکار می گذارید و از جهنم و تنگی معاش و ... میترسانید؟»
05':55''
10918
1
0
توبه با داستان علی گندابی
حکایتی آموزنده از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«جوانی در جمکران آمد به من گفت من از علی گندابی بدتر بودم و گناهم بیشتر از او بود ولی با حکایت علی گندابی که تعریف کردین توبه کردم.»
02':11''
4505
0
شهید سید محمدرضا و نور مزرعه
داستانی زیبا از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«سید محمدرضا طلبه ای بود که خیلی اهل معرفت بود. از جوانی با هوای نفسش مبارزه می کرد و می خواست خودش را برای قیامت آماده کند و در نهایت به شهادت رسید»
01':09''
1380
0
ترس عزرائیل از جان دادن
موعظه ای عبرت آمیز از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«وقتی خداوند می خواهد حضرت عزرائیل را قبض روح کند به خداوند عرض می کند اگر می دانستم جان دادن اینقدر سخت است با بندگانت مدارا می کردم»
00':39''
3178
0
حضرت خدیجه و ترس از فشار قبر
حکایتی زیبا از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«حضرت خدیجه سلام الله علیها به دخترش حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها گفتند که من از فشار قبر می ترسم به پدرت رسول خدا(ص) بگو پیراهنش را با من در قبر بگذارد»
00':59''
1513
0
آیت الله مرعشی نجفی و نماز جماعت
حکایتی عبرت آمیز از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«آیت الله العظمی مرعشی نجفی نماز جماعت را بسیار سریع می خواند به طوری که مستحبات را نیز نمی خواند»
00':30''
3294
0
نماز اول وقت در دانشگاه
حکایتی آموزنده از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«یکی از جوانان مومن حاضر شد واحد درسی اش حذف شود ولی نماز اول وقتش به تاخیر نیفتد»
01':16''
1446
0
شهید عسکری و عقیقه فرزند
داستانی شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«استاد ما شهید حاج غلامرضا عسکری دختری دارد الان پزشک است. وقتی دخترش به دنیا آمد، هفتمین روز برای بچه عقیقه کرد و رفت جبهه وشهید شد»
00':43''
1096
1
0
سخاوت عبدالله بن جعفر
داستانی آموزنده ازحجت الاسلام و المسلمین«فلسفی» در مورد«سخاوت و آقایی عبدالله بن جعفر فرزند جعفر طیار و همسر حضرت زینب کبری سلام الله علیها و مهربانی یک غلام با یک سگ که همه غذایش را به سگ داد که تعجب عبدالله بن جعفر را برانگیخت»
06':14''
1080
0
شهید و مهمانی امام رضا(ع)
خاطره ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«مادر شهید می خواست فرزندش را دفن کند ولی همان شب فرزندش در عالم رویا به مادرش گفت مادر ما مهمان امام رضا علیه السلام بودیم. بگذار با رفقایم به پابوسی حضرت برویم»
00':43''
1604
0
مادر سه شهید و بغض رهبر
حکایتی زیبا از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«در بین الحرمین کربلا برادر سه تا شهید نقل می کرد وقتی مادرمان جنازه برادرم را دید، سجده شکر کرد و گفت خدایا شکرت که شرمنده حضرت زهراء سلام الله علیها نشدم»
02':31''
2202
2
0
وساطت شهدا
داستانی آموزنده از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«هروقت در زندگی مشکلی براتون پیش اومد، سر قبر شهدا بروید و شهدا را واسطه قرار بدین»
01':19''
2599
2
0
دست بابا چقدر مهربونه
داستانی آموزنده از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«دختر شهیدی که از بس بی تابی می کرد وقتی جنازه پدرش را دید درد دلی با او کرد که دل همه را سوزاند. بعد از مدتی فراق پدر را نتوانست تحمل کند و او هم از دنیا رفت»
03':31''
2341
1
0
معرفت شهید طلبه، محمدرضا دستوریان
موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«سید محمد رضا دستوریان طلبه ای بود با صفا و ساده زیست بود و می گفت خودش را برای آخرت و قبر آماده می کند و در جبهه شهید شد»
01':45''
1341
0
آرزوی علی کشاورز در هیات
موعظه ای عبرت آمیز از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«حاجت علی در هیات این بود که شب جمعه بمیرم و مثل مادر سادات از دنیا بروم»
03':12''
1419
1
0
هنرمندان