حکایتی عبرت آمیز از حجت الاسلام و المسلمین«کافی» :«امام هادی(ع) به بشیر بن سلیمان فرمود جد تو به جد من ارادت داشت و یک خاطره ای از ماجرای آنها به تو نقل می کنم. وقتی رسول اکرم(ص) از مکه به مدینه هجرت کردند، جد تو ابو ایوب انصاری میزبان رسول اکرم(ص) شد. جده تو که مادر ابوایوب بود چشمانش کور بود و گریه می کرد که نمی تواند رسول خدا را ببیند. رسول خدا(ص) دعا کرد و چشمان مادر ابو ایوب بینا شد. ای بشیر فلان روز به بغداد کنیز برای فروش می آورند. باید فلان کنیز رومی را بخری و اینجا بیاوری.»
حکایتی شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین توسط «شیخ حسین انصاریان» :«وقتی یزید ملعون خواست اهل بیت امام حسین(علیه السلام) را به مدینه برگرداند سربازان دیگری را غیر از آنهایی که آورده بودند را انتخاب کرد. یک شخصی را به عنوان سرپرست گذاشتند که زیاد راضی نبود از کارهای یزید...»
نواهنگی شنیدنی و زیبا از سخنان «حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری» با موضوع «بشارت و انذار حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) و رنگ الهی زدن به کارهای روزمره زندگی»(تولید اختصاصی بانک صوتی تبیان)(4:25)
لطفا منتظر باشید ...
