2.84 MB
11':42''

داستان لالایی کودکانه؛ روزی که پدر گلی می خواست بیاد

دانلود صوت داستان کوتاه لالایی با نام « روزی که پدر گلی می خواست بیاد» از برنامه شب بخیر كوچولو و اجرای مریم نشیبا.

گلی منتظر بود تا پدر از راه برسد.
ولی اصلا خودش را تمیز و مرتب نکرده بود. او شانه را برداشت تا موهایش را شانه کند که یک گنجشک را از پنجره دید. گلی به حیاط رفت ولی گنجشک پر کشید و رفت. باد وزید و تور موهای گلی با باد رفت ...

;
فایل های مرتبط