غریب آقا تو رو کشتنت یه عده نانجیب آقا
غریب شده تیر و دشنه ها به تو نصیب آقا
توی قتلگاه پیچیده عطر سیب آقا غریب آقا
با پا میزد یه حرومی ضربه هاشو از قفا میزد
نفسات بریده بود و بی هوا میزد با پا میزد
با پا میزد مادرت یه گوشه ای تو رو صدا میزد
تو جواب یه پیرمردی با عصا میزد با پا میزد
جفا کردن با لبای تشنه لب راست و جدا کردن
همه عقده هاشون و سر تو وا کردن جفا کردن
;