8.42 MB
09':11''

یک آرزو

زن دهقان با همسرش در کنار پسر کوچک شان زندگی می کردند. در یک مزرعه کوچکی دهقان جوانی با زن و پسرش زندگی می کردند. آنها از زندگی شان راضی بودند تا اینکه یک روز که دهقان به خانه اش بر می گشت زن و شوهری را دید که خیلی پیر بودند و با آنها تا نزدیکی ده رفت. دهقان وقتی از آنها جدا شد خیلی ناراحت بود. دهقان به پیری خود و همسرش فکر می کرد ...
فایل های مرتبط