714 KB
01':31''

داستان چشمه

داستان زیبای پندآموز کودک با نام «چشمه»؛ تهیه شده در صدا و سیمای مهاباد «در باغی چشمه‌ای‌ وجود داشت و دیوارهای بلند گرداگرد باغ را گرفته بود، تشنه‌ای دردمند بالای دیوار با حسرت به آب نگاه می‌کرد. او خشتی از دیوار کند و در چشمه افکند. صدای آب شیرین به گوشش رسید. مرد از صدای آب لذت می‌برد و تند تند خشت‌ها را می‌کند و در آب می‌افکند! آب فریاد زد: آهای، چرا خشت می‌زنی؟!...» (1:31)
فایل های مرتبط