4 KB
05':18''

موش زیرک

داستان کودکانه «موش زیرک» تقدیم به بچه های خوب «در یکی از روزهای قشنگ پاییزی موش کوچولو در دل جنگل سبز قدم می زد که روباهی یک دفعه او را دید و دهانش آب افتاد: کجا میروی موش کوچولو؟ به کلبه ی زیر زمینی من بیا و ناهار مهمان من باش. موش کوچولو گفت: تو خیلی مهربانی روباه، اما نمی شود آخر می دانی؟ امروز گروفالو برای ناهار دعوتم کرده است. گروفالو؟ گروفالو دیگر چه جانوری است. تو چطور گروفالو را نمی شناسی؟ خلاصه موش کوچولو ...» (5:18)
فایل های مرتبط