آهنگ «رفتن /Go» از آلبوم «مرکز» با صدای سامی یوسف به زبان انگلیسی (3:49)
***
Go برو
One light, one hope یک نور، یک امید One heart, one soul یک قلب، یک روح One chance to know یک فرصت برای دانستن One time to go یک زمان برای رفتن
There’s just one call from my heart تنها یک ندا از قلبم می آید It pulls me to a world apart که مرا به جهان دیگری می کِشد There’s just one word that I hear من تنها یک کلمه را می شنوم One drum, that calls me near یک طبل که مرا به نزدیکی خود فرا می خواند When the spring has been unwound وقتی فنر باز شود… What is lost will soon be found آنچه گم شده، خیلی زود پیدا خواهد شد
To the call that comes from inside you بسوی ندایی که از درونت می آید… To the light that shines just to find you بسوی نوری که می درخشد تا تو را پیدا کند… Go برو To the drum that beats from inside you بسوی طبلی که از درونت ضرب می زند… To the one that’s calling to find you بسوی کسی که صدا می زند تا تو را پیدا کند… Go برو I know, know I must go, go می دانم، می دانم که باید بروم I know, know I must go, go می دانم، می دانم که باید بروم I must go باید بروم
One light, one hope یک نور، یک امید One heart, one soul یک قلب، یک روح One chance to know یک فرصت برای دانستن One time to go یک زمان برای رفتن
In the mirror you stare تو در آینه خیره می شوی Your eyes are calling me there چشمانت مرا به آنجا دعوت می کنند Your friend has taken my hand دوست تو دست مرا گرفته است Guides me beyond any land و مرا به فراسوی همه سرزمین ها هدایت می کند
If you’re far I’ll soon be near اگر تو دوری، من به زودی نزدیک خواهم شد What is faint will soon be clear آنچه کم فروغ است، به زودی روشن خواهد شد
To the call that comes from inside you بسوی ندایی که از درونت می آید… To the light that shines just to find you بسوی نوری که می درخشد تا تو را پیدا کند… Go برو To the drum that beats from inside you بسوی طبلی که از درونت ضرب می زند… To the one that’s calling to find you بسوی کسی که صدا می زند تا تو را پیدا کند… Go برو I know, know I must go, go می دانم، می دانم که باید بروم I know, know I must go, go می دانم، می دانم که باید بروم I must go باید بروم
One light, one hope یک نور، یک امید One heart, one soul یک قلب، یک روح One chance to know یک فرصت برای دانستن One time to go یک زمان برای رفتن
On to the drum بسوی آن طبل… To the voice of the one بسوی صدای آن شخص… I must go, I must follow the باید بروم Spark that lights us all باید آن جرقه را که همه ی ما را روشن می کند دنبال کنم Illuminated by the call با آن ندا، نورانی شده ام
With one heart, with one hope I will با یک قلب، با یک امید…
Go, go, I must go, go خواهم رفت، خواهم رفت، باید بروم I know, know, I must go, go می دانم، می دانم، باید بروم I must go باید بروم
And I know, know I must go, go و می دانم، می دانم که باید بروم I know, know I must go, go می دانم، می دانم که باید بروم I must go باید بروم;