امشب برای مطلع شعر
پر ازآهم/
ماتم گرفتم آه! "بیت النور" میخواهم!
شکرخدا شهرم خیابان
ارم دارد/
من خوب میدانم که زهرا
هم حرم دارد
پرمیکشم در خاطرات
کودکی هایم/
انگار دستم را گرفته
باز بابایم
پس پابه پایش میروم
تا جان آیینه/
سی سال قبل از این و
در ایوان آیینه
به به چه دوران خوشی
به به چه دورانی/
سوهان برایم میخرد بابا
چه سوهانی
!
از دست بابا میکشم
این دست کوچک را/
هی میدوم سرتاسر
صحن اتابک را
ناگاه میبینم که بابا
رفته از پیشم/
حالا خودم بابا شدم
با کودک خویشم!