رسید مقابل ضریح. پسر جوانی را که روی دوش گرفته بود، مثل یک گونی برنج زمین انداخت!
مرد درشت هیکل ایستاده بود جلوی ضریح و نعره می‌کشید. از وضع و اوضاعش به بدترین شکل ممکن شکایت می‌کرد و حرمت سرش نمی‌شد.
نویسنده: نیما اکبرخانی
گوینده: داود حیدری
پادکست از «۵۷ هرتز»
قسمت هفتم نمایش‌نامه صوتی «لحظه» | نویسنده و کارگرادان: زهرا کلیدری؛ تدوین: فاطمه حیدری؛ صدا بازیگران: علی زکریائی،علی ضمیری، محمدرضا لبیب، شاهین نورائی و امید قادریان؛ عکاس: مصطفی حقانی؛ طراح پوستر: روح الله محجوب <br> یک دقیقه ای که جلالی پشت در اتاق بود اندازه یک قرن گذشت؛دستگیره رو چرخوند و در رو باز کرد که یهو از دیدن نورائی رفیق گرمابه و گلستانش شوکه شد فرهمند رئیس کارخونه چکی رو در عوض انصراف از شکایت به جلالی داد،جلالی تصمیم می‌گیره که در جلسه دادگاه حاضر بشه اما ...
داستانی زیبا از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«شیخی نقل می کرد در کربلا کنار ضریح حضرت اباالفضل العباس جوانی به حضرت عباس می گفت یا مادرم را شفا بده یا میروم نجف و به پدرت شکایت می کنم»
موعظه ای زیبا از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«یکی از اولیای الهی بود که هروقت کسی نزد او از گرفتاری ها شکایت می کرد که گرفتارم می گفت الحمدلله گرفت یاری. گرفت تار یاری. شربت رضای الهی را می چشانید»
داستانی شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین«شیخ حسین انصاریان»«ادیب الممالک فراهانی هم سید بود و هم عالم و هم ادیب ولی بخاطر جریان فدک به دادگستری آن موقع شکایت کرد»
داستانی عبرت آمیز از «حجت الاسلام و المسلمین حسین انصاریان» پیرامون «شخصی از زخم دستش به امیرالمومنین امام علی علیه السلام شکایت کرد. حضرت فرمود آهن خالص زخم تو را خوب می کند و در هندوستان در فلان معبد ستونی از آهن هست که خالص است»
موعظه ای عبرت آمیز از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «شخصی از کمبود در آمدش به رسول الله(ص) شکایت کرد. رسول خدا(ص) فرمود می ترسم کارت بگیره و از معنویت بمانی ولی این سکه را قاطی پولهایت کن. بعد از آن روز کاسبی آن شخص چنان رونق گرفت که دیگر به نماز جماعت حاضر نمی شد.»
حکایتی زیبا از «حجت الاسلام و المسلمین فاطمی نیا»: «در نجف یک سرهنگ سنی بود که همسایه شیعه اش را اذیت می کرد. آن شیعه به حضرت امیر شکایت می کند. امام علی(ع) در عالم رویا به آن شیعه می گوید او یک بار سلام نظامی به ما داده. آن شیعه به سرهنگ می گوید و او متنبه و مستبصر می شود»
داستانی عبرت آمیز از «حجت الاسلام و المسلمین کافی» :«قارون پسرعموی حضرت موسی بود. آنقدر ثروت داشت تا جایی که هشت شتر کلیدهای خزانه اش را حمل میکردند. در ابتدا آنقدر فقیر بود که روزانه فقط یک وعده غذا می توانست بخورد. روزی به موسی شکایت کرد و حضرت موسی دعا کرد و زندگی اش کاملا از این رو به آن رو شد»
موعظه ای زیبا از حجت الاسلام و المسلمین « کافی» :«روزی امیرالمومنین در کنار کعبه فردی را دید که ناله می کند و به خدا شکایت می کند. حضرت با او گرم گرفت و ازش خواست حرف دلش را به او بگوید. او هم گفت چهار هزار درهم می خواهم. حضرت همه را متقبل شد»
حکایتی عبرت آمیز از حجت الاسلام و المسلمین «کافی» :«امیرالمومنین امام علی علیه السلام در کوچه های کوفه پیرزنی را دید که وسایلی را حمل می کرد. حضرت به آن پیرزن کمک کرد ولی آن پیرزن حضرت را نشناخت و گفت خدایا از علی به تو شکایت می کنم که از حال ما بیخبر است. حضرت هم اشک می ریخت و میگفت خدا از تقصیر علی بگذرد»
موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین « کافی » :«عقیل برادر امام علی (علیه السلام) روزی نزد حضرت آمد و شکایت از فقر کرد و درخواست سهم بیشتر کرد. ولی با جواب محکم و منفی امیرالمومنین مواجه شد»
حکایتی عبرت آمیز از حجت الاسلام و المسلمین «ناصر رفیعی» :«ابوهاشم جعفری آمد نزد امام هادی تا از اوضاع اقتصادی اش شکایت کند. حضرت بلافاصله فرمود ابوهاشم شکر نعمتهایی مثل ولایت و سلامتی و آبرو و .. را کرده ای که می خواهی شکایت کنی؟»
داستانی شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین «ناصر رفیعی» :«یونس بن عبدالرحمن نزد امام رضا علیه السلام بود که چند نفر آمدند محضر حضرت. یونس خودش را مخفی کرد و آن عده از بونس بدگویی کردند و حرفهای نامربوط گفتند. وقتی آن عده رفتند، یونس در حالی که اشک می ریخت آمد و شکایت کرد که مردم در مورد من اینگونه می گویند. حضرت او را دلداری داد که همین که امامت از تو راضی است برایت کافی نیست؟»
حکایتی شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین «ناصر رفیعی» :«احمد بن محمد آمد محضر امام رضا علیه السلام و شکایت کرد که حاجتی دارم که چند سال است از خدا می خواهم ولی اجابت نمی کند. دیگه از خدانا امید شدم. بلافاصله حضرت فرمود این ناامیدی همان لحظه ای است که شیطان منتظر آن فرصت است تا نفوذ کند. خدای من فرموده که دعا کن تا استجابت کنم. منتها حکمتش به این است که گاهی حاجت را به تاخیر بیندازد یا تبدیل به احسن کند»
حکايتي آعبرت آميز از حجت الاسلام و المسلمين «ناصر رفیعی» :«وقتی حضرت امیرالمومنین امام علی(ع) از یمن برمیگشتن، غنائم را نزد یارانش گذاشت و محضر رسول خدا رسید. وقتی برگشتن و دید که غنائم را تقسیم کردند، حضرت خیلی ناراحت شد و با ناراحنی همه را برگرداند. یاران حضرت به رسول خدا(ص) شکایت کردند. حضرت فرمود به علی اعتراض نکنید او در کار خدا بسیار جدی و محکم است»
حکایتی تاریخی از حجت الاسلام و المسلمین «ناصر رفیعی» :« امام سجاد علیه السلام در حین طواف کعبه بودند که عبدالملک مروان وارد مسجد الحرام شد. یکی از یاران امام به حضرت عرض کرد خوب است شکایت فرماندار مدینه را که خانه شما را غصب کرده به او بکنید. حضرت فرمود ما از خدای متعال شرم می کنیم در این مکان مقدس حاجت دنیایی بخواهیم چه برسد که از او بخواهیم»
روضه خوانی «محمد رضا طاهری» به مناسبت ماه محرم الحرام «با سینه ای گرم از شکایت / حق دارم ای آسمان امشب برایت حرف دارم / ای آسمان چشمان هستی پر ستاره است / امشب شب گریه برای شیرخواره است» [شب هفتم، حضرت علی اصغر(ع)] [محرم 96] [روضه] [مکتب الزهرا س]
نقل ماجرایی تاریخی از حجت الاسلام و المسلمین «ناصر رفیعی» :«وزیر معتصم عباسی یک خانه بلندی ساخت که مشرف به خانه های مردم بود و از آنجا به ناموس مردم چشم چرانی می کرد تا اینکه محبت دختری که در عقد دیگری بود به دلش افتاد و با زود و فریب و شاهد دروغین آن دختر را تصاحب کرد ولی پدر دختر به معتصم شکایت کرد و معتصم وزیر و شاهد های دروغین را اعدام کرد»
حکایتی زیبا از حجت الاسلام «ناصر رفیعی»؛ «امام سجاد علیه السلام در حال طواف بودند و عبدالملک مروان وارد شد. یکی از یاران امام سجاد به حضرت عرض کرد شکایت ظلمهای فرماندار مدینه را به او بگین. حضرت فرمود من در حال طواف از خدای متعال شرم دارم حاجت دنیایی بخواهم چه برسد از او بخواهم...»
موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین استاد «شیخ علی فروغی» به زبان آذری :«مرحوم ملا حسینقلی همدانی در اوایل سلوکش دوازده سال استقامت کرد ولی دری به رویش باز نشد. روزی در حرم امیرالمومنین علیه السلام خواست شکایت کند و رها کند، دید کبوتری آمد و ...»
داستانی زیبا از حجت الاسلام و المسلمین «شیخ علی فروغی» به زبان «یکی از جامعه شناسان غربی کخ مسیحی است می گوید در فردای قیامت به خدای متعال شکایت می کنم از مردم گذشته که چرا بجای قلم و حکومت، به دست علی(ع) کلنگ و بیل دادند و نگذاشتند انسان را تربیت کند»
موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین توسط «سید عبد الله فاطمی نیا» پیرامون «امام سجادعلیه السلام در کنار کعبه چنان اشک می ریخت و مناجات می کرد که همه اطرافیان را تحت تاثیر قرار می داد. به حضرت شکایت کردند که چرا این همه گریه می کنید؟ حضرت فرمود وای بر شما یعقوب دوازده پسر داشت...»
حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین «علیرضا پناهیان» :«مردی که در کنار خانه خدا مرتکب گناه بزرگی شده بود و حضرت علی(ع) او را دیده بود و برای حفظ حرمت کعبه، او را تنبیه کرد و او به خلیفه دوم شکایت کرد. ولی خلیفه دوم اعتراف کرد که شکایتت قبول نیست چون چشم خدا تو رو دیده و دست خدا تو را تنبیه کرده»
حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین «سید حسین مومنی» :«جریان گریه امام حسین(ع) و شکایت حضرت زهراء(س) به رسول خدا(ص) که چرا پیامبر(ص) لبان امام حسن (ع) را بوسید ولی زیر گلوی امام حسین(ع) را بوسیدند»
توصیه های «آیت الله تبریزیان» پیرامون «كوتاهی قد، علت شایعی برای مراجعه كودكان و نوجوانان به متخصصان غدد است، ولی هر فردی كه با شكایت از كوتاهی قد مراجعه می كند، واقعا قد كوتاه نیست.»
مولودی خوانی (مدح زیبا) به مناسبت عید غدیر خم «ساقی به پیاله باده کم می ریزی، این میکده را چرا بهم می ریزی، از گردش ساغرت شکایت دارم، آسوده بریز بنده عادت دارم» با نوای «جواد مقدم» (10:53)
پاسخ «حجت الاسلام والمسلمین رضا محمدی» به این پرسش که «پدر و مادری، دو فرزندشان را از دست داده اند، آیا این گریه کردن باعث ناراحتی روح فرزندان نمی شود؟»منبع: رادیو سراسری معارف
دانلود مداحی فاطمیه 1394؛ «من دلم شکسته بابا نه شبیه سر تو، گریه میکنم من اما نه مثل مادر تو، حالا که اومدی چرا باید شکایت کنم، باید امشب تا صبح یه دل سیر زیارت کنم» با نوای «محمدرضا طاهری» [شور، شهادت حضرت زهرا(س)] (13:11)
پاسخ «حجت الاسلام رضا محمدی» کارشناس مباحث اعتقادی، به این پرسش که «نتیجه گلایه و شکایت کردن از خداوند در زندگی انسانها چیست؟» (برگرفته از رادیو سراسری معارف) (3:12)
دانلود مداحی فاطمیه؛ «بشنو از نی چون حکایت می کند، از جدایی ها شکایت می کند، از نیستان تا مرا بگریده اند، مرد و زن نالیده اند» با نوای «محمود کریمی» [سینه زنی در شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)] (5:56)
دانلود مداحی فاطمیه 1392؛ «فاش می گویم به آوای جلی، یاعلی و یاعلی و یاعلی، بشنو از نی چون حکایت می کند، از جدایی ها شکایت می کند» با نوای «محمود کریمی» [سینه زنی، شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)] (4:15)
داستان کودکانه «دهقان و شکارچی» تهیه شده در صدا و سیمای آبادان «یک دهقان و یک شکارچی با هم همسایه بودند. شکارچی سگی داشت که همیشه از خانه شکارچی فرار می‌کرد و به مزرعه و آغل دهقان می‌رفت و خسارتهای زیادی ببار می‌آورد. هر مرتبه دهقان به منزل شکارچی می‌رفت و از خسارت‌هایی که سگ او به وی وارد آورده شکایت می‌کرد. هر بار نیز شکارچی با عذرخواهی قول می‌داد که جلوی سگش را بگیرد و نگذارد دیگر به مزرعه وی برود» (3:31)
آهنگ «کعبه دل ها»، با صدا و تنظیم «جمال الدین منبری»، شعری از «مرحوم بیژن ترقی» و آهنگسازی «مرحوم حبیب الله بدیعی» (چو مجنون گیرم از عاشقان نشانه کعبه/ دل بشکسته را می برم به خانه کعبه/ شکایت می برم از تو بر خدای تو/ زان همه بلای تو، تا رسد او به دردم/ در آن آشفتگی با دلی شکسته تر/ گریه ها کنم که در، اشک خود غرقه گردم)، (4:03)
مناجات با خدا «بشنو از نی چون حکایت می کند/از جدایی ها شکایت می کند/کز نیستان تا مرا ببریده اند/در نفیرم مرد و زن نالیده اند/سینه خواهم شرحه شرحه از فراق/تا بگویم شرح درد اشتیاق»؛ شاعر: «مولوی» (04:48)
مناجات با خدا «خنده از لطفت حکایت می کند/ناله از قهرت شکایت میکند/این دو پیغام مخالف در جهان/از یکی دلبر روایت میکند/غافلی را لطف بفریبد چنان/قهر نندیشد جنایت میکند»؛ شاعر: «مولوی» (01:49)
مناجات و راز و نیاز با خدا «عشق بازیچه و حکایت نیست/در ره عاشقی شکایت نیست/عشق بازیچه و حکایت نیست/درد عشاق را نهایت نیست/حسن معشوق را چو نیست کران/جز به دل بردنش ولایت نیست»؛ شاعر: «سنایی» (03:45)
رادیو فیلم «طبقه سوم»؛ کارگردان: «بیژن میرباقری»، بازیگران: «مهناز افشار، پگاه آهنگرانی، مهرداد ضیایی، مسعود سخایی»؛ تنظیم برای رادیو: صدابردار: «علی حاجی نوروزی»، سردبیر و تهیه کننده: «فرشاد آذرنیا»، نویسنده و گوینده: «شمسی صادقی»؛ «فردی ناشناس از برگزاركنندگان مهمانی ای در طبقه چهارم یك ساختمان، به نیروی انتظامی شكایت كرده. به همین دلیل، مأموران برای رسیدگی به آنجا می روند و تعدادی از مهمانان را بازداشت می كنند. عده ای هم موفق می شوند از طریق بالكن و با گره زدن ملافه ها به هم از راه حیاط فرار كنند. دختر جوانی كه در مهمانی شركت داشته یكی از كسانی است كه می خواهد از ملافه پایین برود اما ملافه پاره می شود و او به بالكن واحد طبقه سوم ساختمان می افتد»(1:16:39)
لطفا منتظر باشید ...
