گنجینه صوتی تبیان

دانلود و پخش آنلاین تیتراژ برنامه کودکانه «رکسیو» ؛ این کارتون محصول کشور لهستان هست کارتون سگ بازیگوش یکی دیگر از کارتون های خاطره انگیز و نوستالژیک کودکان دهه شصت است. این کارتون که درباره یک سگ بازیگوش است، قصد دارد تا داستان یک سک کوچک زبل و بازیگوش را برای گروه سنی خردسالان به تصویر بکشد.

پسر بچه چوپانی بود که همراه سگ نگهبانش از گوسفندان نگهداری می کرد. در بین گله، بز بازیگوشی بود که به حرف چوپان گوش نمی داد و هر جا که دلش می خواست می رفت. روزی چوپان گوسفندان را به دشت سرسبزی برد اما باز هم بز بازیگوش از گله جدا شد و.... کودکان با شنیدن این داستان می آموزند که در زندگی به حرف ها و پندهای افراد مورد اعتماد گوش کنند تا در کارهایشان به موفقیت برسند. داستان «بز بازیگوش» یکی از قصه های کهن ایرانی است.

در یک آبگیر کوچک، دسته ای ماهی و تمساح مادر با فرزندش زندگی می کرد. روزی یکی از ماهی ها که از همه باهوش تر بود، به دوستانش گفت که کنار آبگیر نروند، چرا که آنجا بچه تمساح به خاطر بیماری مادرش گریه می کرد. تا اینکه بچه میمونی او را دید و.... این داستان به کودکان می آموزد تا برای حل مشکلاتشان از دیگران کمک بگیرند و از آنها به خاطر کمکشان تشکر کنند؛ ولی هرگز برای انجام شدن کارشان به کسی زور نگویند. داستان «میمون کوچولوی باهوش» از داستان های قدیمی ایرانی است.

سال ها پیش در گوشه ای از سرزمین هندوستان کلاغی تنها روی شاخه های یک درخت ناروَن برای خودش لانه ای ساخته بود. در اطراف آن درخت باغ بزرگ و سرسبزی بود که تعداد زیادی پرنده در کنار هم زندگی می کردند. کلاغ از تنهاییش راضی نبود به همین دلیل.... این داستان به کودکان می آموزد که با مهربانی می توانند در قلب دیگران جا باز کنند و نزد همه عزیز باشند. داستان «کلاغ و باغ پرنده‌ها» برگرفته از سروده‌های «پروین اعتصامی» است.

سربازی با قدم های محکم در جاده ای راه می رفت. او از جنگ برمی گشت که در راه با جادوگر زشت و پیری برخورد کرد. جادوگر به او گفت که معلوم است سرباز شجاعی است و می تواند هرچقدر که می خواهد پول به دست آورد. سرباز با شنیدن این حرف ها تعجب کرد و... شنیدن این داستان به تصویر سازی در ذهن و تقویت حس تخیل کودکان کمک می کند. داستان «فندک قدیمی» از نوشته های نویسنده مشهور دانمارکی «هانس کریستین اندرسن» است.

بهار زیبا همه جا را پر از شکوفه های زیبا کرده بود؛ به همین دلیل درخت سیب با افتخار سرش را بالا گرفته بود. کالسکه ای که در آن شاهزاده خانمی نشسته بود، زیر درخت سیب ایستاد و شاهزاده شاخه ای از درخت را چید و با خود به قصر برد، تا اینکه.... کودکان با شنیدن این داستان می آموزند که خداوند مهربان است و همه آفریده هایش را به یک اندازه دوست دارد و فرقی بین آنها نمی گذارد. داستان «شکوفه های سیب» از نوشته های نویسنده مشهور دانمارکی «هانس کریستین اندرسن» است.

در یک روز بارانی چکاوک و بلبل زیر شاخه درختی پنهان شده بودند و با هم صحبت می کردند تا اینکه بلبل خوابش برد. باران قطع شده بود که ناگهان بلبل با صدای چکاوک از خواب بیدار شد. رنگین کمان زیبایی در آسمان ظاهر شده بود و چکاوک فکر می کرد که.... این داستان نحوه تشکیل شدن «رنگین کمان» را در قالبی زیبا به کودکان می آموزد. داستان «راستگویی جغد پیر» از افسانه های آذربایجان است.

روزی مردی کوزه های گِلی اش را سوار بر گاری کرده بود و از کنار دشتی می گذشت. ناگهان یکی از کوزه ها از روی گاری سُر خورد. کوزه قِل خورد و وسط دشت ایستاد. در همان موقع مگسی از آنجا می گذشت که کوزه زیبا را دید و با خود گفت که این خانه زیبا.... کودکان با شنیدن این داستان می آموزند که با اتحاد و همبستگی، کارها بهتر و زودتر به نتیجه خوب و مطلوب می رسد. کتاب گویای «یک خانه زیبا» برگرفته از ضرب المثل های قدیمی ایرانی است.

در جنگلی سرسبز موش کوچک مغروری زندگی می کرد. موش های دیگر همیشه مراقب اطرافشون بودند اما او هیچ اهمیتی به خطرهای اطرافش نمی داد؛ گاهی پاهایش را به زمین می کوبید تا ببیند که زمین به لرزه می افتد یا خیر. او فکر می کرد از همه قوی تر است... کودکان با شنیدن این داستان می آموزند که داشتن غرور بیش از اندازه مانع تفکر و یادگیری چیزهای جدید در زندگی می شود؛ چرا که انسان مغرور فکر می کند از همه بالاتر است و همه چیز را می داند. این درحالی است که او کاملا در اشتباه به سر می برد و دیگران حساب خوبی رویش باز نمی کنند. داستان «موش و فیل» از افسانه های قدیم «آذربایجان» است.

در زمان های قدیم رسم بود که دختران نخ ریسی یاد بگیرند. در بین دختران، دختری بود به نام «مری» که هیچ علاقه ای به یادگیری نخ ریسی نداشت. اما مادرش اصرار داشت که او این کار را یاد بگیرد. روزی مری در حال گریه کردن بود که ملکه صدایش را شنید.... کودکان با شنیدن این داستان می آموزند که وقتی به کسی قولی می دهند، به قولشان وفا کنند. راوی : مریم نشیبا

داستان صوتی دزده و مرغ فلفلی «دزده و مرغ فلفلی از طولانی ترین کتاب های شعر برای خردسالان و کودکان می باشد که نوشته منوچهر احترامی می باشد.منوچهر احترامی متولد ۱۳۲۰ می باشد و از معروفترین کارهای او مجموعه حسنی نگو یه دسته گل بوده که تاکنون میلیونها بار تجدید چاپ شده است.»

داستان قشنگ کودکانه با عنوان «خواب احمد برای شهدا» از سری قصه های خوب ظهر جمعه؛ تقدیم به بچه های نازنین «چهار، پنج شب پیش خواب خیلی قشنگی دیدم، آن قدر قشنگ که نمی خواستم از خواب بیدار بشم. 4، 5 شب پیش پدرم که به خانه آمد من متوجه شدم که خیلی عصبانی است...» تهیه شده در ایران صدا (27:41)

داستان قشنگ کودکانه با عنوان «تیمی قهرمان» تقدیم به بچه های نازنین «تیمی پری بود که دوست داشت قهرمان باشه. اون زیاد تلویزیون نگاه می کرد و دوست داشت خودش را به شکل قهرمانان تووی تلویزیون دربیاره. یک روز صبح که شبش تیمی به تلویزیون نگاه کرده بود سر کلاس یه اتفاقی افتاد...» تهیه شده در ایران صدا (10:05)

داستان زیبای کودکانه با عنوان «صداهای شب» گوینده: خانم نشیبا؛ تهیه شده در یران صدا «این قصه در مورد صداهایی است که یعضی از بچه ها در شب می شنوند ولی علت اصلی و درست آن را پیدا نمی کنند. قهرمان قصه علی کوچولو است که یک شب صدایی می شنود...» (6:09)

حکایت کودکانه قشنگ با عنوان «افسانه رفیق خوب و رفیق بد» تهیه شده در ایران صدا؛ گوینده: علی رحیمی «دو دوست راه سفر را در پیش گرفتند و یکی از آن دو شریک سفره ی دیگری شد اما او را شریک سفره ی خود نکرد. و به همین جهت این دو رفیق از هم جدا شدند. در فصل اول این کتاب درباره ی سرنوشت رفیق خوب و در فصل دوم درباره ی سرنوشت رفیق بد می شنوید...» (16:21)

قصه کودک زیبا با نام «پیرمرد پینه دوز» تهیه شده در ایران صدا «در زمان های قدیم حاکم وقت اصفهان بیشتر شب ها به صورت ناشناس در محله های شهر می گشت، یک شب وقتی در حال گردش بود، در بازار قیصریه صدای تق و توقی به گوشش خورد. جلوتر رفت، دید یک دکان پیرمردی پینه دوزی زیر چراغ موشی روی پوست تخت کهنه ای نشسته است و تکه های چرم خیس خورده را از توی تاقار آب کنار دستش برمی دارد و می گفت: بکوب، بکوب، همونه که دیدی...» (8:00)

قصه کودک زیبا با نام «خواب آقا خرسه» تهیه شده در ایران صدا؛ «در روزگاران قدیم خرسی بود که برای تعبیر خوابی که دیده بود به دشت رفت و او در راه با بزغاله و دو تا قوچ و شتری برخورد کرد که تصمیم به شکار کردن و خوردن آنها داشت. اما او نتوانست آن ها را شکار کند و ...» (12:19)

قصه کودک زیبا با نام «افسانه آرمو دی بی» تهیه شده در ایران صدا؛ گوینده: علی رحیمی «آرمو دی بی مردی بود که از مال دنیا فقط یک درخت گلابی داشت. او روباهی راکه گلابی هایش را دزدیده بود، پیدا کرد.اما او را آزاد کرد و روباه قول داد تا این خوبی او را جبران کند....» (20:22)

حکایت پندآموز کودک با عنوان «ماجرای سنگ تراش»؛ تهیه شده در صدا و سیمای مهاباد «روزی، سنگ تراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت میکرد، از نزدیکی خانه بازرگانی رد میشد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت: این بازرگان چقدر ثروتمند است! و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد. فرشته ای آرزوی او را برآورد در یک لحظه، او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد. تا مدتها فکر میکرد که از همه قدرتمندتر است. تا این که یک روز حاکم شهر...» (2:43)

حکایت پندآموز کودک با عنوان «دزد امانتدار»؛ تهیه شده در صدا و سیمای مهاباد «مردی در سحرگاه از خانه بیرون رفت تا به گرمابه رود، در راه دوستی را دید. گفت: موافقت كنی تا به گرمابه رویم؟ گفت: تا در گرمابه با تو همراهی كنم لكن اندر گرمابه نتوانم آمدن كه شغلی دارم، و تا نزدیك گرمابه بیامد، به سر دو راهی رسید، بی آنكه این مرد را خبر دهد بازگشت و به راه دیگر برفت...» (1:22)

داستان زیبای پندآموز کودک با عنوان «اسرار حق»؛ تهیه شده در صدا و سیمای مهاباد «روزی یكی نزد شیخ ابوسعید آمد و گفت: ای شیخ آمده ام تا از اسرار حق چیزی به من بگویی شیخ گفت: باز گرد و فردا بیا. آن مرد بازگشت شیخ فرمود تا آن روز موشی بگرفتند و در جعبه ای كردند و سر جعبه محكم كردند...» (1:25)

داستان زیبای کودکانه با عنوان «ماهیگیر»؛ تهیه شده در صدا و سیمای مهاباد «ماهیگیر قلاب رو به آب انداخت و منتظر شد کمی که گذشت نخ قلاب تکان خورد ماهیگیر قلاب رو بالا کشید یه ماهی طلایی به قلاب گیر کرده بود...» (1:52)

داستانی آموزنده کودکانه با نام «مقایسه ممنوع!» تهیه شده در صدا و سیمای چهار محال و بختیاری «حکیمی با شاگردش رهسپار جایی بود. در بین راه مردی میانسال که شغلش خیاطی بود به آنها پیوست. خیاط دائم از پسر خودش که در شهری دور درس خوانده بود، صحبت می‌کرد و او را با پسر برادرش مقایسه می کرد. حکیم هم سکوت می‌کرد و هیچ نمی‌گفت. روزی به نزدیکی مزرعه‌ای رسیدند و ...» (4:15)

داستان کودکانه «رقیه دختری در نینوا» در شرح کربلا از دیدگاه حضرت رقیه (سلام الله علیها) تهیه شده در شبکه ماهواره ای هدهد تیوی «آنجا کربلا بود، آنجا که رسیدند خیمه ها را نصب کردند و شترها و اسبها آرام گرفتند. زنها و بچه ها در خیمه ها استقرار پیدا کردند. رقیه نمی دانست چه اتفاقی در حال افتادن است...» (6:57)

داستان کودکانه «عبدالله فرزند کربلا» در شرح کربلا از دیدگاه عبدالله بن الحسن‌ (علیهما السلام) تهیه شده در شبکه ماهواره ای هدهد تیوی «عبدالله همچنان ایستاده بود و از شدت ترس نمی توانست بنشیند، چرا که در مقابلش اتفاقاتی می افتاد که غیر قابل تحمل بود...» (5:23)

داستان کودکانه «خادم حرم» تهیه شده در آستان قدس رضوی «دست مامان تووی دستم بود و هی از هر چی که می دیدم سؤال می کردم. اون آقا هایی که لباس بلند دارند چیکار می کنند؟ مامان گفت: اون آقایون خادم هستند...» (5:03)

داستان کودکانه «اینجا خود بهشته» تهیه شده در آستان قدس رضوی «تووی جاده ماشینمون یهویی خور خور کرد و خاموش شد. من و آبجی فرشته و مامان هم نشسته بودیم و خودمونو باد می زدیم. دلم می خواست که یه اتفاق خوب بیفته...» (4:29)

داستان کودکانه «دعای برای مریض» تهیه شده در آستان قدس رضوی «اون روز با مامانم رفته بودیم حرم. مامانم داشت زیارت نامه می خوند و من حواسم رفته بود به گلدسته های بلند و کبوترایی که نشسته بودند روی سقاخونه. همین که داشتم اطراف را نگاه می کردم، دیدم کمی اون طرفتر...» (2:42)

قصه زیبای «دعای باران» درباره دعاي حضرت رضا (عليه السلام)؛ تهیه شده در آستان قدس رضوی «بچه ها دوست داشتند که زیر بارون بازی کنند. چند سالی بود که خبری از بارون نبود،‌ انگاری ابرهای آسمون با آدما قهر کرده بودند نمی خواستند که ببارند...» (3:15)

داستان زندگی حضرت یوسف(ع)، برگرفته از سوره یوسف با بیان سخنران نوجوان «علی امینی»(زندگی حضرت یوسف(ع) از کودکی تا به چاه افتادن توسط برادرانش)، (11:08)

داستان زندگی حضرت یوسف(ع)، برگرفته از سوره یوسف با بیان سخنران نوجوان «علی امینی»(از به چاه افتادن حضرت یوسف(ع) تا به زندان افتادن حضرت توسط زلیخا)، (17:18)

داستان زندگی حضرت یوسف(ع)، برگرفته از سوره یوسف با بیان سخنران نوجوان «علی امینی»(از آزادی حضرت یوسف (ع) تا ملاقات با برادران و برگشتن برادران به طرف کنعان)، (15:35)

داستان زندگی حضرت یوسف(ع)، برگرفته از سوره یوسف با بیان سخنران نوجوان «علی امینی»(از برگشتن برادران به طرف کنعان تا بازگشت به مصر به همراه بنیامین)(13:36)

داستان زندگی حضرت یوسف(ع)، برگرفته از سوره یوسف با بیان سخنران نوجوان «علی امینی»(ازملاقات حضرت یوسف و بنیامین تا برنامه حضرت برای نگهداشتن بنیامین در نزد خود )(13:17)

داستان زندگی حضرت یوسف(ع)، برگرفته از سوره یوسف با بیان سخنران نوجوان «علی امینی»(از برنامه حضرت برای نگهداشتن بنیامین در نزد خود تا مصلحت سنجی حضرت برای شفای چشم حضرت یعقوب(ع))(13:59)

داستان زندگی حضرت یوسف(ع)، برگرفته از سوره یوسف با بیان سخنران نوجوان «علی امینی»(مطلع شدن حضرت یعقوب(ع) از زنده بودن حضرت یوسف(ع) و ملاقلات پدر و پسر)، (17:45)

داستان زندگی حضرت موسی(ع) برگرفته از سوره قصص با بیان سخنران نوجوان «علی امینی»(از به دنیا آمدن حضرت موسی(ع) تا کشته شدن قبطی توسط حضرت)، (18:06)

داستان زندگی حضرت موسی(ع) برگرفته از سوره قصص با بیان سخنران نوجوان «علی امینی»(از پنهان شدن حضرت موسی(ع) بخاطر کشتن قبطی تا پناه آوردن به شهر مدین)، (12:22)

داستان زندگی حضرت موسی(ع) برگرفته از سوره قصص با بیان سخنران نوجوان «علی امینی»(ملاقات حضرت موسی(ع) با فرعون و دعوت فرعون به خدای جهانیان)(15:27)

داستان زندگی حضرت موسی(ع) برگرفته از سوره قصص با بیان سخنران نوجوان «علی امینی»(رقابت ساحران با حضرت موسی(ع) و پیروزی معجزه ی حضرت موسی بر سحر ساحران)(13:49)

داستان زندگی حضرت موسی(ع) برگرفته از سوره قصص با بیان سخنران نوجوان «علی امینی»(معجزات بی شمار حضرت موسی(ع) برای قوم بنی اسرائیل و ایمان نیاوردن آنها)(13:13)

قصه کودکانه «سنجاب تنبل»، پخش شده از شبکه هدهد فارسی (فصل تابستون که میشه، همه ی سنجاب ها مشغول جمع کردن آذوقه میشدن بجز سنجاب تنبل قصه ی ما، که فقط می خورد و می خوابید؛ بالاخره روزای گرم تابستون تموم شد و پاییز از راه رسید ...)(7:03)

قصه کودکانه «شاپرک»، پخش شده از شبکه هدهد فارسی (قصه ی یه شاپرک که قدر خونه ی خودش رو نمی دونست، اما با یه اتفاقی متوجه شد که هیچ جا مثه خونه ی خودش نمیشه ...)(7:48)

داستان کودکانه «میمون بی نظم»، پخش شده از شبکه هدهد فارسی (میمون کوچولوی قصه ما خیلی نا مرتب بود، بخاطر همین وقتی که مادرش می گفت وسایلت رو سرجاش بذار، همش این سوال براش پیش می اومد که چرا اصلا باید نظم و ترتیب داشت؛ اما با یه اتفاق فهمید که نظم و ترتیب چقدر خوب و مفیده ...)(8:04)

قصه کودکانه «امین کوچولو»، پخش شده از شبکه هدهد فارسی (یه پدر بزرگ بود که نوه هاش رو خیلی دوست داشت، یه بار که خواست ببینه کدوم یکی از نوه هاش با هوش تره بین اونا یه مسابقه گذاشت، پدر بزرگ به هر کدوم یه تخم گل داد تا اونا تخم گل ها رو بکارن و مراقبش باشن تا اینکه ...)(5:43)

قصه کودکانه «اسب قهوه ای»، پخش شده از شبکه هدهد فارسی (یه اسب قهوه ای تو یه مزرعه زندگی می کرد، اسب قصه ی ما دوست داشت دریا رو ببینه، تا اینکه یه روز تصمیم گرفت از مزرعه بزنه بیرون و بره به طرف دریا. وقتی رسید به دریا دید که یه ماهی افتاده بیرون از دریا و داره می میره ...)(7:20)

داستان کودکانه «گلابی چوبی»، پخش شده از شبکه هدهد فارسی (یه مرد خراط بود که تو فقر به دنیا اومده بود و کارش این بود که دسته ی چتر بسازه، اون همیشه با خودش فکر می کرد که من هیچ وقت خوش شانس نیستم؛ گذشت و گذشت تا اینکه یه طوفان شدید اومد و ...)(6:16)

قصه کودکانه «خورشید خانم»، پخش شده از شبکه هدهد فارسی ( یه روز صبح که خورشید خانم از خواب بیدار شد، رفت کنار رودخونه که صورتش رو بشوره، دید صدای گریه میاد، رفت و رفت و رفت تا به صحرا رسید و دنبال صدای گریه می گشت...)(6:39)

داستان کودکانه «همت و تلاش»، پخش شده از شبکه هدهد فارسی (بشنوید قصه ی همت و تلاش یه خونواده که تو یه روستای دورافتاده در هندوستان زندگی می کردن ...)(6:38)

قصه کودکانه «میشا»، پخش شده از شبکه هدهد فارسی (تا حالا شده که کسی حرفی برا شما بزنه، بدون دلیل حرفش رو رد کنید؟ سنجاب قصه ی ما خیال می کرد، فقط هر حرفی رو که خودش می زنه درسته، تا اینکه...)(6:23)