قصه زیبای «شکار پرنده ها» به صورت ترانه کودکانه تقدیم به شما بچه های گل «وقتی تابستون می شه / برف روی کوهها آب می شه / رودخانه ها تند راه می رند / سر می کشند پایین و بالا / می رند به سمت جنگلها»
روایتی زیبا از حجت الاسلام و المسلمین «ناصر رفیعی» :«وقتی حکم ممنوعیت ماهیگیری در روز شنبه از طرف خدای متعال بر بنی اسراییل نازل شد، آنها هم حوضچه هایی نزدیک رودخانه درست کردند تا ماهی ها را به داخل حوض برانند و یکشنبه ماهی ها را صید می کردند. ولی با این کار خودشان را نابود کردند»
داستان قشنگ کودکانه «مرغابی ها و ماهی ها» تولید شده توسط ایران صدا «کنار رودخانه ای بزرگ چند مرغابی با هم زندگی می کردند. آن ها با ماهی های رودخانه دوست بودند و با هم بازی می کردند تا اینکه روزی...» تقدیم به بچه های نازنین
قصه زیبای کودکانه «قورباغه مغرور» تولید شده در ایران صدا «سال ها پیش چند حیوان با هم دوست و همسایه بودند. آن ها یک روز قرار گذاشتند که دسته جمعی به گردش بروند ولی وقتی به رودخانه رسیدند همه ایستادند...» برای بچه های خوب و نازنین
قسمت اول داستان زیبای کودکانه «تمساح» تولید شده توسط ایران صدا «در بزرگترین رودخانه آفریقا دو تمساح زندگی می کردند. یکی از تمساح ها بسیار بزرگ بود و دیگری کوچک. تمساح بزرگ خیلی شکمو بود و به دنبال بچه چاقی بود تا بخورد...»
قصه زیبا برای کودکان با عنوان «لاک پشت تنبل» تهیه شده در ایران صدا «تووی جنگلی در کنار رودخانه ای یک قورباغه یک لاک پشت و یک مرغابی زندگی می کردند. آن ها با هم همسایه بودند و یکدیگر را خیلی دوست داشتند...» (7:07)
قسمت اول از قصه کودکانه قشنگ با عنوان «شمع خانه بی بی» تهیه شده در ایران صدا «علی و بچه ها به جنگل رفتند و دوستان علی بازیگوشی کردند و کلی خوردند و خوابیدند ولی علی که باهوش بود این کارها را نکرد. زمانیکه دوستان علی خواب بودند علی به کنار رودخانه رفت و به موشی و رودخانه کمک کرد تا این که شب شد و...» (17:03)
قصه کودکانه بامزه با عنوان «جنگل سبز» تهیه شده در ایران صدا «یک جنگل سر سبز بود پر از درخت های میوه، پر از سبزه و چمن و گل.از وسط این جنگل سبز یک رودخانه ی پر آب می گذشت که که در آن ماهی ها با پولک های رنگی زندگی می کردند...» (7:43)
قصه کودکانه با عنوان «جوجه اردکهای بازیگوش» تهیه شده در ایران صدا «در مزرعه ای حیوانات با هم زندگی می کردند. در کنار این مزرعه رودخانه ای بود که صاحب مزرعه با آب این رودخانه مزرعه را آبیاری می کرد. در مزرعه جوجه های خانم اردک که تازه به دنیا آمده بودند و مامان اردک بهشون گفت که بچه ها کنار مزرعه چاهی هست که خیلی خطرناکه و نباید به اون چاه نزدیک بشید...» (10:12)
قصه زیبای کودکانه با عنوان «تیغ تیغی تنها» تهیه شده در ایران صدا «خرگوشک و موشی و موش موشی با هم رفته بودند کنار رودخانه تا شنا کنند. یهویی از طرف برگها و بوته ها صدای خش خش اومد و دیدند که یه توپ گرد و قولونبه بیرون اومد و حیوونا گفتند که تو دیگه کی هستی؟ تو ما را می خوری؟...» (8:29)
داستان پندآموز کودکانه با عنوان «پشیمانی»؛ «در دهکده خضرا یک مکتب خانه ای بود که بچه های دهکده هر روز صبح به آن مکتب خانه می رفتند. در آن مکتب خانه آقا ملا معلمی دلسوز اما سرسخت به بچه ها درس می داد. بچه ها همیشه دنبال بهانه ای بودند که از درس فرار کنند و به بازی بپردازند. یک روز از روزها بچه ها به کنار رودخانه رفتند و به فکر نقشه ای افتادند که بتوانند چند روزی به مکتب نیایند و به بازی مشغول شوند. فواد که از همه بازیگوش تر بود نقشه را به بچه ها گفت و همه ی بچه ها با اشتیاق آن نقشه را پذیرفتند. خلاصه ...» تهیه شده در مرکز صدا و سیمای آبادان (5:18)
قصه کودکانه زیبا و شنیدنی رودخانه قصه گو «لک لک تنهایی کنار رودخونه زندگی می کرد/لک لک خیلی دوست داشت یکی براش قصه بگه/اون همیشه به قصه های اردک پیر گوش میداد/اما مدتی بود که اردک پیر برای لک لک قصه نمی گفت/لک لک نمی دونست که چرا شب ها وقتی که ستاره ها تو آسمونن اردک پیر براش قصه نمیگه...» (03:34)
لطفا منتظر باشید ...
