گنجینه صوتی تبیان

[دمو]کتاب صوتی «قتل در نیمه شب»؛ با روایت: مهرخ افضلی و میكائیل شهرستانی؛روای داستان «هِستینگز» می گوید : «من برای گذراندن یك ماه مرخصی، به خانه ی دوست قدیمی ام ،جان كاوِندیش، و همسرش، مِری، رفتم . آنجا در واقع خانه ی خانم اِمیلی، نامادری جان بود؛ ولی جان و برادرش، لورِنس، او را مادر صدا می زدند... .

[کل کتاب]کتاب صوتی «قتل در نیمه شب»؛ با روایت: مهرخ افضلی و میكائیل شهرستانی؛روای داستان «هِستینگز» می گوید : «من برای گذراندن یك ماه مرخصی، به خانه ی دوست قدیمی ام ،جان كاوِندیش، و همسرش، مِری، رفتم . آنجا در واقع خانه ی خانم اِمیلی، نامادری جان بود؛ ولی جان و برادرش، لورِنس، او را مادر صدا می زدند... .

حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین «فلسفی»: «زنی بود که به دختر شوهرش حسد کرد و چند سوزن به بدنش داخل کرد تا به قلبش وارد شود و بمیرد بخاطر اینکه روزی نیم ساعت شوهرش به دخترش محبت می کند و با او بازی می کند ولی...پناه بر خدا از حسد»

قسمت چهارم نمایش رادیویی «تـــا ابـد»: دنیل به محض تولد مادرش را از دست داده است. پدر دنیل، زنی را به همسری می‌گیرد ولی ناگهان پدر دنیل نیز می‌میرد. دنیل سالها در کنار نامادری زندگی می‌کند. دنیل به دلیلی به دربار می‌رود و با شاهزاده آشنا می‌شود.(30:49)

قسمت پنجم نمایش رادیویی «تـــا ابـد»: دنیل وقتی با شاهزاده روبرو می‌شود خودش را کنتس معرفی می‌کند. در این بین بارونس نامادری دنیل برای اینکه دختر واقعی‌اش همسر شاهزاده شود، دست به هر کاری می‌زند.(30:48)

قسمت هفتم و پایانی نمایش رادیویی «تـــا ابـد»: نامادری دنیل حیله‌های عجیبی به کار می‌گیرد تا دخترش مارگریت با شاهزاده ازدواج کند.(34:54)

پاسخ حجت الاسلام دهنوی به این سوال که «نامادرها هر چه خوبی می کنند بد برداشت می شود چه کنند؟ » (11:00)

قسمت اول نمایش رادیویی "نامادری" ؛ نویسنده : بهناز بستاندوست ؛ سردبیر: ندا هنگامی ؛ کارگردان: آشا محرابی ؛ « لوک و جکی مدتیه از هم جدا شدن. بن و آنا پسر و دختر لوک و جکی نمی‌تونن با ایزابل زنی که یکساله وارد زندگی پدرشون شده رابطه‌ی دوستانه‌ای داشته باشن. ایزابل عکاسی حرفه‌ای و در کارش موفقه. جکی رابطه‌ی بوک و ایزابل رو سطحی می دونه و از اینکه بجه‌هاش با اون در ارتباط هستن راضی نیست» (24:29)

قسمت دوم نمایش رادیویی "نامادری" ؛ نویسنده: بهناز بستاندوست ؛ سردبیر: ندا هنگامی ؛ «در حالی که ایزابل با تمام سعی در ایجاد رابطه با اونها تلاش می‌کنه. لوک وقتی دوباره به ایزابل داده که برای به تحقق رسیدن این امر بار دیگه خودش رو محک بزنه. در حالی که ایزابل در این امر به نتیجه نرسیده و حادثه گم شدن بن هنگامی که همراه ایزابل به محل کارش رفته بود، باعث واکنش شدید جکی می‌شه» (25:49)

قسمت سوم نمایش رادیویی "نامادری" ؛ نویسنده: بهناز بستاندوست؛ سردبیر: ندا هنگامی؛ کارگردان: آشا محرابی (24:45)

قسمت چهارم نمایش رادیویی "نامادری" ؛ نویسنده: بهناز بستاندوست؛ سردبیر :ندا هنگامی؛ کارگردان: آشا محرابی (28:46)

قسمت پنجم نمایش رادیویی "نامادری"؛ «جکی لوک رو تهدید کرد که وکیل گرفته و ایزابل رو از هر گونه ارتباطی با بچه‌ها محروم می‌کنه. این مساله باعث نگرانی لوک شده، تا جایی که نزد جکی رفته و او رو مجاب کرده که از این کار صرف نظر بکنه» (25:37)

قسمت ششم نمایش رادیویی "نامادری"؛ نویسنده: بهناز بستاندوست؛ سردبیر: ندا هنگامی؛ کارگردان: آشا محرابی؛ «در کشاکش همین مشکلات جکی که برای چکاب یک بیماری قدیمی نزد دکتر رفته، می‌فهمه که بیماری اون نوعی سرطان پیشرفته‌س. اون باید خانواده‌اش رو در جریان بیماریش بگذاره. اما چطور این کار رو بکنه که بچه‌ها کمتر آسیب ببینند ...» (27:37)

در روزگار قدیم برادر و خواهری به نامهای هانسل و گرتل زندگی می کردند.یک روز نامادری آنها تصمیم می گیرد که آنها را به جنگل برده در آنجا رها کند...مدت: 09:09