گنجینه صوتی تبیان

لطفا منتظر باشید ...
پنهان کردن پلیر
صوت تبیان بارگذاری صوت

جستجو

به ترتیب

عنوان جدیدترین امتیاز بیشترین نظر پربازدید

مدت فایل

کمتر از 5 دقیقه بین 5 تا 15 دقیقه بین 15 تا 30 دقیقه بیشتر از 30 دقیقه همه موارد
تعداد نتایج : 77
صوت کامل بیانات رهبر انقلاب حضرت آیت خامنه ای در دیدار دست‌اندرکاران راهیان نور ۱۳۹۵/۱۲/۱۶؛ «اعتقاد به ایستادگی در مقابل زورگو [هم] یک ارزش فرهنگی است. اعتقاد به اینکه اگر ایستادگی کردیم، در نهایت بدون تردید بر دشمن فائق خواهیم آمد، یک ارزش فرهنگی و یک ثروت فرهنگی است. ما اگر بخواهیم بشمریم ثروتهای فرهنگی خودمان را، یک فهرست طولانی‌ای از ارزشها و ثروتهای فرهنگی [داریم] که متعلّق به ما است و به ما نیرو میدهد»
40':26''
409
0
صوت کامل بیانات رهبر انقلاب حضرت آیت خامنه ای در مراسم شب خاطره دفاع مقدس ۱۳۹۶/۰۳/۰۳؛ « هشت سال همه‌ی دنیا متّفق شدند علیه ما و با ما جنگیدند؛ این یک واقعیّتی است، همه‌ی دنیا! یعنی آمریکا علیه ما بود در عمل، ناتو علیه ما بود در عمل، شورویِ آن روز علیه ما بود در عمل، مرتجعین منطقه - همین سعودی و کویت و بقیّه - همه علیه ما بودند در عمل»
28':05''
403
0
خاطراتی از دوران دفاع مقدس برگرفته از کتاب «فانوس کمین» با روایتگری «حاج حسین یکتا»؛ «نقطه کمین در بین درگیری دو طرف قرار می گرفت. برای همین یک فانوس تو سنگر کمین داشتم تا بچه های ما بفهمند یک سنگر کمین جلوی روی شان هست. همین که خاموش می شد، یک مرتبه گلوله بود که از کنار گوش ات رد میشد. بچه ها با دیدن هر شبحی، شلیک می کردند. فانوس کمین که خاموش می شد، ترس برم می داشت و دلشوره می گرفتم. از مرگ هراسی نداشتم؛ از بی خودی کشته شدن متنفر بودم. آدم خط اول جنگ باشد، بعد یک تیر خودی از پشت سر آدم را بکشد!»(21:40)
21':40''
6220
4
0
قسمت نخست روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت پریوش نظریه؛ «چند ماه بود که از بابا خبری نداشتیم، او بخاطر فعالیت های سیاسی اش به ندرت خانه می آمد، طوری که ما به نیامدنش عادت کرده بودیم، اما این بار غیبتش طولانی شده بود...»(12:35)
12':35''
12325
22
0
قسمت دوم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت «شقایق فراهانی»؛ «پیگیری های «دا» و دعاهایش به درگاه خدا بالاخره جواب داد، یکی از روزهای بهاری سال 1347 بود که «دا»، من و علی را برای دیدن بابا با خودش برد به ...»(12:54)
12':54''
9000
-1
0
قسمت سوم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت بهناز جعفری؛ «یک بار با علی از گونی های آرد بالا و پایین می رفتیم، پایم سر خورد و از بالای گونی ها توی کپه آرد ها پرت شدم...»(12:47)
12':47''
6872
0
قسمت چهارم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت روناک یونسی؛ «بالاخره بعد از سه چهار ماه، بابا و بچه ها از زندان آمدند، اما محیط کثیف زندان باعث شده بود که...»(12:46)
12':46''
6948
1
0
قسمت پنجم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت بهنوش بختیاری؛ «بابا، همچنان توی بازار باربری می کرد تا بالاخره توی شهرداری به عنوان رفتگر استخدام شد»(12:20)
12':20''
6779
-2
0
قسمت ششم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت لادن طباطبایی؛ «علی کار کردن هایش را از سر گرفت و با این تصمیمش خیلی از چیزها را ظاهرا از دست داد؛ یک بار که کفشم بدجور پاره شده بود، علی تصمیم گرفت که...»(13:05)
13':05''
6300
1
0
قسمت هفتم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت لیلا بلوکات؛ «لحظه تاریخی ورود امام به ایران، بابا تلویزیون را وسط پذیرای گذاشت، همه دور تا دور نشسته بودیم و ورود امام را می دیدیم؛ دوران بدبختی و دربه دری مان به پایان رسید...»(12:34)
12':34''
5889
2
0
قسمت هشتم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت فریبا کوثری«روز سی و یکم شهریور بود که همه منتظر بودند فردا بشود به مدرسه بروند، اما فردا که با سعید به طرف مدرسه می رفتیم، دیدم خیابان ها خلوت است و متوجه شدیم که....»(12:59)
12':59''
6244
-1
0
قسمت نهم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت مریم سعادت؛ «وقتی به خیابان جنت آباد رسیدم دیدم محشری به پا شده، خونابه از زیر جنازه ها روان بود، بالای سر هر شهید عده ای مشغول شیون و گریه بودند و من ...»(12:51)
12':51''
5815
0
قسمت دهم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت زنده یاد عسل بدیعی؛ «بعد از اون همه ماجرا وقتی رسیدم خونه، از ترس بابام گلویم خشک شده بود، آب رو در دهانم قورت دادم و گفتم...»(12:54)
12':54''
5438
0
قسمت یازدهم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت نیوشا ضیغمی؛ «کارمان که توی جنت آباد تمام شد، خیلی خسته بودم و دلم می خواست بخوابم اما زینب پرسید...»(12:52)
12':52''
4641
0
قسمت پانزدهم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت ستاره اسکندری؛ «از در جنت آباد که آمدم بیرون چند تا سرباز را دیدم که کنار دیوار بیمارستان بی عار و بیکار دراز کشیده اند و سیگار می کشند، با عصبانیت گفتم: ...»(12:52)
12':52''
4581
1
0
قسمت شانزدهم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت سارا خوئینی ها؛ «برای خودم عجیب بود، ما چطور توانستیم با این همه زخمی و مرده و جنازه روبرو شویم، من و لیلا که از دیدن زخم و خون دلمان ریش می شد چه شده بود که اینطور...»(13:04)
13':04''
5095
0
قسمت هفدهم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت مینا ساداتی؛ «همان طور که داشتم بین شهدا قدم می زدم یک دفعه احساس کردم پایم در چیزی فرو رفته، موهای تنم سیخ شد، وقتی فهمیدم چه اتفاقی افتاده است تیره پشتم تا سرم تیر کشید ...»(13:02)
13':02''
3787
0
قسمت هجدهم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت ژاله صامتی؛ «دیگر عصر شده بود ، عصر روز چهارم مهر، با دخترها ایستاده بودیم بیرون غسالخانه؛ صدای پدرم را شنیدیم که گفت: بی مقدمه می خواهم مطلبی را بگویم...»(12:35)
12':35''
5575
1
0
قسمت نوزدهم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت خاطره حاتمی؛ «آن روز، وقتی عکاس رفت، برگشتم به طرف غسالخانه، طرف های غروب بود که دلم طاقت نیاورد و بدون اینکه به کسی چیزی بگویم راه افتادم رفتم به طرف خانه، که ناگهان ...»(13:01)
13':01''
4559
1
0
قسمت بیست و دوم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت افسر اسدی؛ «به ابراهیمی گفتم: اینا همون شهدایی هستند که من بخاطرشون هر روز می آمدم اینجا؛ ابراهیمی گفت: به حال شما و این شهیدان غبطه می خورم، ماشین که راه افتاد از ابراهیمی خداحافظی کردم و او با صدایی آهسته گفت: ...»(13:05)
13':05''
4586
0
قسمت بیست و سوم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت رویا تیموریان؛ «راننده از خلوت بودن جاده استفاده کرد و توانست سرعت بگیرد، هرچه به ظهر نزدیک می شدیم، آفتاب داغ تر و مستقیم تر می تابید، کمرم خیس عرق شده بودم، دلم یک لیوان آب خنک می خواست...»(13:05)
13':05''
4120
0
قسمت بیست و چهارم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت تینا آخوندتبار؛ «با همه این فکرها رسیدم جنت آباد، آدم زیادی در قبرستان نبود، زنی روی زمین نشسته بود و زار می زد، زنی که بین بچه ها بود و صورت می خراشید «دا» بود...»(13:05)
13':05''
4713
0
قسمت بیست و پنجم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت خاطره اسدی؛ «زمان می گذشت و من برای دیدن جنازه بابا بی تاب تر می شدم، دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و بایستم، فقط به این فکر می کردم که بروم و بابا رو ببینم، تا اینکه...»(13:01)
13':01''
4859
3
0
قسمت بیست و ششم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت شبنم قلی خانی؛ «صدای لااله الاالله تشیع کنندگان و ضجه و ناله «دا» درهم پیچیده شده بود، مصیبت سنگین و غیرقابل تحملی بود ولی احساس می کردم خدا صبر زیادی در وجودم جاری کرده...»(13:00)
13':00''
5322
0
قسمت بیست و هفتم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت فریبا کامران؛ «هوا دیگر تاریک تاریک شده بود، دا زانوی غم بغل کرده بود و به دیوار تکیه داد، آنها را که اینطور دیدم دلم آتش گرفت، جلو رفتم و...»(12:56)
12':56''
2953
2
0
قسمت بیست و نهم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت گیتی خامنه؛ «هرچه جلوتر می رفتیم خیابان ها خلوت تر دیده می شد و آثار جنگ بیشتر، حجم آتش رفته رفته سنگین تر، اینجا صدای شلیک گلوله ها بخوبی شنیده می شد و هیچ شاخ و برگی روی درختان قابل دیدن نبود...»(13:00)
13':00''
3002
3
0
قسمت سی ام روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت لعیا زنگنه؛ «این دومین باری بود که سفره عید پهن می کردیم، بابا قبل اون چندان راضی به این کار نبود، اما حالا که رضایت داده بود...»(12:57)
12':57''
3110
2
0
قسمت سی و یکم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت مهدخت مهدوی فر؛ «همان وانت مرا به مسجد برگرداند، همه مردم در حیاط مسجد بودند و درباره خروج مردم از شهر حرف می زدند، رفتم نزدیک تر تا ببینم دقیقا چه می گویند....»(12:56)
12':56''
2490
1
0
قسمت سی و دوم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت افسانه چهره آزاد؛ «از مزریم جدا شدم و رفتم جلو، به خودم گفتم برم سراغ نیروها رو بگیرم، محمود فرخی جلو راه پله بود و مشغول جابجا کردن مهمات بود، گفتم :...»(13:01)
13':01''
2654
1
0
قسمت سی و سوم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت لیلا زارع؛ «نزدیکی های ظهر بود که صدایم زدند، گفتند: خواهر حسینی، شما را کار دارند، خودم را از تپه لباس ها سر دادم و پایین آمدم، و دیدم حسین عیدی منتظرم بود، سلام کردم، جواب داد و گفت:...»(13:03)
13':03''
2591
1
0
قسمت سی و چهارم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت نسرین مقانلو؛ «به بازار نگاه کردم، کرکره مغازه ها پایین بود و همه رفته بودند، با خودم گفتم صاحبان مغازه کجا هستند، خرج زن و بچه هایشان را از کجا می آورند...»(13:03)
13':03''
2318
1
0
قسمت سی و پنجم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت رویا تیموریان؛ «با لیلا رفتیم توی اتاق و روی موکت دراز کشیدیم، یاد سرویس خوابی که بابا برایم خریده بود افتادم، یواش یواش چشم هام سنگین شد و در خواب دیدم...»(12:57)
12':57''
2251
1
0
قسمت سی و ششم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت آزاده نامداری؛ «کف دست هایم بدجور خراشیده شده بود، آثار خون روی دست هایم بود، صدای انفجار و گلوله بارون لحظه ای قطع نمی شد، کمی این طرف و آن طرف را نگاه کردم تا ببینم می توانم دستم را پاک کنم، دیدم...»(12:29)
12':29''
2250
0
قسمت سی و هفتم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت افسانه بایگان؛ «شروع کردم به عذرخواهی از شهناز، گفتم: منو ببخش، من نمی خواستم این اتفاق بیفتد، برای اولین بار بود که این حالت های عصبی از من سر می زد، همان طور که در افکارم دست و پا می زدم صدایی از آن طرف سردخانه آمد که...»(12:49)
12':49''
2177
0
قسمت سی و هشتم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت سحر دولتشاهی؛ «روز آمدن رئیس جمهور بنی صدر بود و من بعد از خاکسپاری شهیدان، مجروحانی را به بیمارستان آوردم و مثل همیشه با غرغر پرستاران روبرو شدم، که چرا مجروحان را اینجا آوردید، این مساله خیلی ناراحتم کرد که تصمیم گرفتم...»(13:04)
13':04''
2729
1
0
قسمت چهلم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت لادن طباطبایی؛ «آقای نجار با وسایل پانسمان و بخیه آماده شده بود سر مجروحی را که آورده بودم بخیه کند، خواستم کمک کنم که آقای نجار گفت: ...»(13:01)
13':01''
2194
0
قسمت چهل و یکم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت لعیا زنگنه؛ «می ترسیدم جوان تمام کند، رنگ و رویش بیشتر از قبل زرد شده بود، بهش گفتم: ببین تو حالت خوب میشه، چیزی نیست کمکت می کنیم، دیدم سیاهی مردمک چشمش زیر پلکش رفته، ترس همه وجودم را گرفت، آخه تا حالا جون دادن کسی رو ندیده بودم، با بدبختی با کمک زهرا کشان کشان تا لب جاده آوردیمش، و زهرا صدا زد:...»(12:52)
12':52''
2202
0
قسمت چهل و دوم روایت صوتی «کتاب دا» برگرفته از خاطرات «سیده زهرا حسینی» به روایت «مهتاب کرامتی»؛ «پرستار همه اطلاعات را با ماژیک روی لباس شهید نوشت و بعد شهید رو به سردخانه بردیمش، خیلی ناراحت بودم و به زحمت قدم برمیداشتم...»(13:07)
13':07''
2196
2
0
بخش اول مصاحبه اختصاصی گنجینه صوتی تبیان با «سرهنگ بوالحسنی» فرمانده بسیج ادارات استان قم پیرامون دفاع مقدس؛ چرا جنگ توسط رژیم بعث عراق و باحمایت استکبار جهانی علیه جمهوری اسلامی ایران تحمیل شد؟ و چرا امام و رهبری از جنگ تحمیلی بعنوان «نعمت» یاد کردند؟(33:13)
33':13''
1639
4
0
بخش اول کتاب صوتی «نیمه پنهان ماه بر اساس روایتی از همسران شهدا» نویسنده: لیلا یارعلی؛ گویندگان: فاطمه آل عباس، رضا آقا شریفیان؛ (شهید حمید باکری به روایت همسرش) «حمید باکری از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جنگ ایران و عراق بود که در عملیات خیبر در اثر اصابت آرپی‌جی شهید شد. پیکر او در میدان جنگ باقی ماند و به کشور بازگردانده نشد.» (16:39)
16':38''
3319
1
0
بخش دوم کتاب صوتی «نیمه پنهان ماه بر اساس روایتی از همسران شهدا» نویسنده: لیلا یارعلی؛ گویندگان: فاطمه آل عباس، رضا آقا شریفیان؛ (شهید حمید باکری به روایت همسرش) «حمید باکری از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جنگ ایران و عراق بود که در عملیات خیبر در اثر اصابت آرپی‌جی شهید شد. پیکر او در میدان جنگ باقی ماند و به کشور بازگردانده نشد.» (21:28)
38':07''
2598
0
نوحه حاج صادق آهنگران در زمان دفاع مقدس " فرمان رسیده از خمینی رهبر ایران / باید شود آزاد قدس از چنگ دژخیمان " (9:50)
00':00''
32445
49
0
نوحه دوران دفاع مقدس از حاج صادق آهنگران: " ای از سفر برگشتگان / کو شهیدان ما " (15:02)
00':00''
50334
99
0
نوحه حاج صادق آهنگران در زمان دفاع مقدس " ای خواهران ای مادران یادآور شهیدان / ابنجا هوبزه کربلای ایران " (13:11)
00':00''
18600
28
0
نوحه حاج صادق آهنگران در زمان دفاع مقدس " این امت اسلامی ایران / با دیده گریان / دارد شکایت یا رسول الله " (36:13)
00':00''
23064
13
0
نوحه دوران دفاع مقدس از حاج صادق آهنگران: پاسداران رزمنده قهرمان / لاله گون از شما دشت آزادگان (7:42)
00':00''
15830
43
0
نوحه دوران دفاع مقدس از حاج صادق آهنگران: آوای لبیکت شنیدم / راهت برادر برگزیدم / ای راهی کرب و بلا من هم رسیدم (14:17)
00':00''
14519
25
0
نوحه حاج صادق آهنگران در زمان دفاع مقدس " هیهات من الذلة " (13:25)
00':00''
166194
95
0
نوحه دوران دفاع مقدس از حاج صادق آهنگران: یا حسین بر جبین ها بسته / در تکاپو چو موج دریا / تازه شد نهضت عاشورا (16:57)
00':00''
21719
13
0
نوحه حاج صادق آهنگران در زمان دفاع مقدس «نیزه شکسته‌ها را بزن کنار زینب؛ حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته»(15:43)
15':43''
198147
84
0