[دمو] کتاب صوتی «مردی در هاوانا»؛ با روایت: مهرخ افضلی و میكائیل شهرستانی؛ «جیم وِرمولت» كه اهل انگلیس بود با دخترش «میلی» در كوبا زندگی می كرد. او یك فروشگاه جارو برقی داشت و خانه اش در طبقه بالای مغازه بود. مردی به نام «هاتورن» با ورمولت ارتباط برقرار كرد و ... .
[کل کتاب] کتاب صوتی «مردی در هاوانا»؛ با روایت: مهرخ افضلی و میكائیل شهرستانی؛ «جیم وِرمولت» كه اهل انگلیس بود با دخترش «میلی» در كوبا زندگی می كرد. او یك فروشگاه جارو برقی داشت و خانه اش در طبقه بالای مغازه بود. مردی به نام «هاتورن» با ورمولت ارتباط برقرار كرد و ... .
[دمو] کتاب صوتی «دختر سروان»؛ با روایت: مهرخ افضلی و میكائیل شهرستانی؛ ماجرا از زبان «پتروشو» بیان می شود: «من به قلعه ی «بلوگورسكی» رفتم كه زیر نظر سروان «میرانو» خدمت كنم. بعد از مدتی به ازدواج با «ماریا» دختر سروان علاقه‌مند شدم... .
[کل کتاب] کتاب صوتی «دختر سروان»؛ با روایت: مهرخ افضلی و میكائیل شهرستانی؛ ماجرا از زبان «پتروشو» بیان می شود: «من به قلعه ی «بلوگورسكی» رفتم كه زیر نظر سروان «میرانو» خدمت كنم. بعد از مدتی به ازدواج با «ماریا» دختر سروان علاقه‌مند شدم... .
[دمو] کتاب صوتی «سرنوشت مرد منزوی»؛ باروایت:مهرخ افضلی و میكائیل شهرستانی؛ كریستیانو مردی منزوی بود كه در خانه ای دور افتاده زندگی می كرد. جوجو و همسرش، سارینا، همسایه ی او شدند. كریستیانو به خاطر بیماری جورجو مجبور شد به سارینا و خدمتكار او كمك كند. پس كم كم نتیجه گرفت كه به انسان ها علاقه‌مند شده است.... .
[کل کتاب] کتاب صوتی «سرنوشت مرد منزوی»؛ باروایت:مهرخ افضلی و میكائیل شهرستانی؛ كریستیانو مردی منزوی بود كه در خانه ای دور افتاده زندگی می كرد. جوجو و همسرش، سارینا، همسایه ی او شدند. كریستیانو به خاطر بیماری جورجو مجبور شد به سارینا و خدمتكار او كمك كند. پس كم كم نتیجه گرفت كه به انسان ها علاقه‌مند شده است.... .
[دمو] کتاب صوتی «ضیافت»؛ با روایت: مهرخ افضلی و میكائیل شهرستانی؛ ماجرا از زبان «آلفرد» بیان می شود: «من در وو وه، نزدیك ژنو، زندگی می كردم و به باوجود تفاهم با «آنالوییز» كه سی سال از من جوان‌تر بود، با او ازدواج كردم... .
[فصل یکم] کتاب صوتی «ضیافت»؛ با روایت: مهرخ افضلی و میكائیل شهرستانی؛ ماجرا از زبان «آلفرد» بیان می شود: «من در وو وه، نزدیك ژنو، زندگی می كردم و به باوجود تفاهم با «آنالوییز» كه سی سال از من جوان‌تر بود، با او ازدواج كردم... .
[فصل دوم] کتاب صوتی «ضیافت»؛ با روایت: مهرخ افضلی و میكائیل شهرستانی؛ ماجرا از زبان «آلفرد» بیان می شود: «من در وو وه، نزدیك ژنو، زندگی می كردم و به باوجود تفاهم با «آنالوییز» كه سی سال از من جوان‌تر بود، با او ازدواج كردم... .
[فصل سوم] کتاب صوتی «ضیافت»؛ با روایت: مهرخ افضلی و میكائیل شهرستانی؛ ماجرا از زبان «آلفرد» بیان می شود: «من در وو وه، نزدیك ژنو، زندگی می كردم و به باوجود تفاهم با «آنالوییز» كه سی سال از من جوان‌تر بود، با او ازدواج كردم... .
[فصل چهارم] کتاب صوتی «ضیافت»؛ با روایت: مهرخ افضلی و میكائیل شهرستانی؛ ماجرا از زبان «آلفرد» بیان می شود: «من در وو وه، نزدیك ژنو، زندگی می كردم و به باوجود تفاهم با «آنالوییز» كه سی سال از من جوان‌تر بود، با او ازدواج كردم... .
[فصل پنجم] کتاب صوتی «ضیافت»؛ با روایت: مهرخ افضلی و میكائیل شهرستانی؛ ماجرا از زبان «آلفرد» بیان می شود: «من در وو وه، نزدیك ژنو، زندگی می كردم و به باوجود تفاهم با «آنالوییز» كه سی سال از من جوان‌تر بود، با او ازدواج كردم... .
[فصل ششم] کتاب صوتی «ضیافت»؛ با روایت: مهرخ افضلی و میكائیل شهرستانی؛ ماجرا از زبان «آلفرد» بیان می شود: «من در وو وه، نزدیك ژنو، زندگی می كردم و به باوجود تفاهم با «آنالوییز» كه سی سال از من جوان‌تر بود، با او ازدواج كردم... .
[کل کتاب] کتاب صوتی «ضیافت»؛ با روایت: مهرخ افضلی و میكائیل شهرستانی؛ ماجرا از زبان «آلفرد» بیان می شود: «من در وو وه، نزدیك ژنو، زندگی می كردم و به باوجود تفاهم با «آنالوییز» كه سی سال از من جوان‌تر بود، با او ازدواج كردم... .
لطفا منتظر باشید ...
