موعظه ای زیبا از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«مرحوم حاج آقا کوثری می گفت در شهادت حاج آقا مصطفی در مجلس ترحیمش هرچی از حاج آقا مصطفی گفتم، امام خم به ابرو نیاورد ولی تا روضه حضرت علی اکبر را خواستم بخوانم، دیدم امام به پهنای صورت اشک می ریزد»
داستانی شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«شب بیستم ماه مبارک رمضان در اروپا بودم و جوانی آمد و گفت بزرگترین گناه کبیره را مرتکب شده ام. الان می خواهم توبه کنم. گفتم شب شهادت امیرالمومنین است حضرت را واسطه قرار بده محضر خدا و بعد توبه کن»
حکایتی آموزنده از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«جوانی در جمکران آمد به من گفت من از علی گندابی بدتر بودم و گناهم بیشتر از او بود ولی با حکایت علی گندابی که تعریف کردین توبه کردم.»
داستانی شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین«سید حسین مومنی»«علی گندابی با یک روضه حضرت اباالفضل العباس چنان متحول شد که رفت به نجف و از مریدان میرزای شیرازی شد و در آخر در صحن مطهر امیرالمومنین امام علی علیه السلام زیر قدمهای زائران امیرالمومنین تا ابد آرام گرفت»
کلیپ صوتی شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین"سید حسین مومنی": «حضرت امیرالمومنین امام علی علیه السلام در کنار خانه خدا به یک جوان وعده داد که در مدینه چهار هزار دینار بدهد. به شرطی که در راه شرعی خرج کند» (تولید اختصاصی بانک صوتی تبیان)
نواهنگی زیبا از حجت الاسلام و المسلمین «سید حسین مومنی» :«جوانی که نمیخواست در ایران بماند، با عنایت امام رضا علیه السلام اسباب ازدواجش در ایران جور شد و در ایران ماند» (تولید اختصاصی بانک صوتی تبیان)
نواهنگی زیبا از حجت الاسلام و المسلمین «سید حسین مومنی» :«امیرالمومنین فقط یک بار درخواست جگر گوسفند کرد. وقتی آماده کردند، لب به آن نزد و گفت تا حالا نخوردم از این به بعد هم نمیخورم» (تولید اختصاصی بانک صوتی تبیان)
نواهنگی زیبا از حجت الاسلام و المسلمین «سید حسین مومنی» :«امیرالمومنین که حاکم جامعه بود پیرزنی را دید که خسته وسایلی را حمل می کند. وقتی رفت به او کمک کند، پیرزن او را نشناخت و گفت خدا داد یتیمان مرا از علی بگیرد» (تولید اختصاصی بانک صوتی تبیان)
نواهنگی زیبا از حجت الاسلام و المسلمین «سید حسین مومنی» :«مرد فقیری امیرالمومنین امام علی علیه السلام را دید در حالی که غیر از نان خشک و دوغ غذای دیگری نداشت در حالی که هر روز در خانه اش سفره اطعام برای فقیران پهن بود » (تولید اختصاصی بانک صوتی تبیان)
موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام «سید حسین مومنی»؛ «جوانی کنار کعبه خدا را با آه و سوز صدا می کرد، شخصی دست روی شانه اش می گذارد و میگوید مشکلت چیست؟ خدا به دلم انداخته تا مشکلت را حل کنم. بعد از بیان مشکلات جوان، آن شخص (حضرت علی(ع)) قول می دهد چهار هزار درهم به او بدهد»
ماجرای آموزنده از حجت الاسلام و المسلمین «سید حسین مومنی» :«علی بن مهزیار اهوازی بعد از بیست بار حج بجا آوردن مشرف به دیدار حضرت ولیعصر(عج) شد. وقتی به دیدار مشرف شد، حضرت گلایه کردند که ای پسر مهزیار چرا دیر آمدی، علی بن مهزیار عرض کرد آقا جان بیست سال است دنبالتان هستم. حضرت فرمود نه. آمدی ولی موانع را کنار نزدی»
موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام «سید حسین مومنی»؛ «علی کشاورز یک جوان خوش استعداد و درس خوان و بچه هیاتی بود. وقتی بعد از مجلس نشسته بودند، هرکسی یه حاجتی از خدا می خواست. علی هم از خدا خواست که یک شب جمعه مثل مادر سادات از دنیا برود....»
داستانی زیبا از حجت الاسلام «سید حسین مومنی»؛ «جوانی کنار خانه خدا، با خدا راز و نیاز می کرد. حضرت امیرالمونین علیه السلام آن جوان را دید و گفت می توانم مشکلت را حل کنم. مشکلت چیست؟ جوان می گوید مشکلم را فقط به خدا می گویم. ولی حضرت فرمود خداوند به دلم الهام کرده می توانم حاجتت را براورده کنم...»
حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام «سید حسین مومنی»؛ «علی بن مهزیار نوزده بار به حج رفت به عشق دیدن امام زمان(عج) ولی او را ندید. بار بیستم تصمیم گرفت که نرود ولی پیکی آمد و مژده داد که در این سفر به تشرف حضرت خواهی رسید...»
حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین «سید حسین مومن» : «حضرت زهراء سلام الله علیها با حضرت علی علیه السلام با هم مفاخره می کردند حضرت علی از افتخارات خود می گفت و حضرت زهراء سلام الله علیها هم از افتخارات خود تا اینکه کار به جایی رسید که ...»
داستانی شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین «سید حسین مومنی»؛ «یکی از دوستان نقل می کرد یک ساعت در کنار خیابان در هوای گرم ایستاده بودم برای یک لیتر بنزین. ولی کسی نگه نمی داشت. تا اینکه مجبور شدم بچه شیرخواره ام را ...»
حکایتی جانسوز از حجت الاسلام و المسلمین «سید حسین مومنی»؛ «مردی که در بیمارستان بچه شیرخوارش را به اورژانس آورده بود ولی دکتر گفت متاسفم از دنیا رفت و مرد نمی دانست این خبر را چگونه به مادرش بگوید. من با شنیدن این خبر بیچاره شدم و فقط می گفتم حسین حسین فدای علی اصغرت...»
موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین «شیخ علی فروغی» به زبان ترکی «حرمت مومن نزد خدای متعال بسیار زیاد است به نحوی که اگر مومنی را غمگین و محزون کند، اگر تمام دنیا را به او بدهد، جبرانش نمی شود...»
حکایتی جانسوز از حجت الاسلام و المسلمین «سید حسین مومنی» :«در خرابه شام وقتی طبقی از غذا نزد حضرت زینب کبری(س) آوردند، گفتند که صدقه بر سادات حرام است. ططرف گفت این نذر است. وقتی در مدینه بودم، فلج بودم پدرم به خانه امام علی(ع) آمد و به آنها متوسل شد. در آن خانه پسری بود بنام حسین(ع) که با نگاه او ...»
حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین «سید حسین مومنی» :«چطور شد که موسی درخواست دیدن خداوند متعال را کرد ولی جواب لن ترانی آمد. ولی امیرالمومنین(ع) فرمود: خدایی را که نبینم عبادت نمیکنم. ادب حر زمینه هدایتش شد و دلش را روشن کرد و عاقبت بخیر شد»
حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین «سید حسین مومنی» :«طلبه ای (علامه جعفری) در نجف درس میخواند. جریان گیر کردن در یک دوراهی، وصال امیرالمومنین امام علی(ع) یا دختر زیبای سال؟ وقتی وارد حرم امیرالمومنین شد، به وصال امیرالمومنین رسید»
حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین «سید حسین مومنی» :«امام حسن مجتبی(ع) کریم اهل بیت بود و همیشه سفره اش برای مردم باز بود، در حالی که امیرالمومنین، حاکم مسلمانان و پدر امام حسن فقط به نان جو اکتفا کرده بود»
حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین «سید حسین مومنی» :«امیرالمومنین به صورت ناشناس به پیر زن بیوه ای که همسرش در جنگ شهید شده بود کمک کرد و به او می گفت علی را ببخش»
لطفا منتظر باشید ...
