داستانی آموزنده ازحجت الاسلام و المسلمین«فلسفی» در مورد«سخاوت و آقایی عبدالله بن جعفر فرزند جعفر طیار و همسر حضرت زینب کبری سلام الله علیها و مهربانی یک غلام با یک سگ که همه غذایش را به سگ داد که تعجب عبدالله بن جعفر را برانگیخت»
داستانی آموزنده از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» پیرامون «شخصی وصیت کرده بود که بعد از مرگم صدهزار درهم به فلانی بدهید با شرطی که یک جزئی از آن را به ابوحنیفه بدهد. ولی خود ابوحنیفه و قاضیان در مورد کلمه جزء اختلاف داشتند که با نظر امام صادق علیه السلام حل شد»
موعظه ای آموزنده از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «شخصی که از خراسان آمده بود حج و مدینه محضر امام رضا علیه السلام آمد که پولم گم شده و اگر می شود به من قرض بدهید تا در خراسان از طرف شما صدقه بدهم. حضرت از پشت در به او کیسه پر از پول دادند»
موعظه ای زیبا از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «زمانی برای خرید آمبولانس از شهرها و روستاها کمک جمع می کردند که یک کشاورز زن هرچی پول گرفته بود به عنوان دستمزد، برای کمک به رزمندگان تقدیم کرد که این را به عشق شهدا و باز شدن راه کربلا و یاری دین خدا می دهم»
موعظه ای آموزنده از حجت الاسلام و المسلمین«فلسفی»«سائلی از امام حسین علیه السلام طلب پول کرد. حضرت از پشت در کیسه ای به او داد. سائل گریه کرد و گفت حیف این دست که زیر خاک برود»
حکایتی آموزنده از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «زمانی عده ای پیر زن که جوان ترینشان هفتاد سال میشد در مسجد گوهر شاد مجلس روضه می گرفتند و خطیب از گناه زنا می گفت. مادر آن خطیب به فرزندش گفت پسرم این پیر زنها که اهل این برنامه ها نیستند از گناه غیبت بگو»
حکایتی شنیدنی از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «رسول اکرم(ص) در شب معراج به بهشت اشراف پیدا کردند و دیدند یک زن بدکاره ای هم در بهشت است. از ملک جریان را پرسیدند و ملک گفت این زن سگ تشنه ای را در بیابان بی آب سیراب کرد»
داستانی زیبا از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «رهبانیت عثمان بن مظعون که زندگی روزمره را ترک کرده و در بیابان به رهبانیت می پرداخت که توسط رسول اکرم(ص) او را توبیخ کرد و فرمود در اسلام رهبانیت نداریم»
حکایتی شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین«فلسفی» در مورد «گزارش یحیی بن عفیف از پدرش در مورد نحوه نماز خواندن در روزهای اول اسلام توسط رسول اکرم(ص) و امیرالمومنین(ع) و حضرت خدیجه»
حکایتی عبرت آمیز از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «روزی قبل از اسلام سیل آمد و خانه خدا را خراب کرد و حجرالاسود هم به گوشه ای افتاد. بعد از بازسازی کعبه، بین قبیله ها اختلاف افتاد که چه کسی حجرالاسود را نصب کند. تا اینکه قرعه حل اختلاف به نام رسول اکرم(ص) افتاد»
داستانی زیبا از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «یک سرهنگ نظامی در زمان طاغوت کتاب صحیفه سجادیه را می خواند و به کلمه درجه رسید که یک سوال برایش پیدا شد که آیا همان درجه نظامی است یا نه؟ و آیا این دعا(مکارم اخلاق) به کار ما نظامی ها هم می آید یا نه»
حکایتی عبرت آمیز از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «عبدالله بن حنظله فرزند حنظله غسیل الملائکه بود که بعد از امام حسین علیه السلام در مدینه بر ضد یزید قیام کرد که به نام واقعه حره مشهور شد»
موعظه ای شنیدنی از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «خدای متعال دوست دارد مومن کاری را که انجام می دهد خوب و محکم انجام دهد. جریان کفن و دفن سعد معاذ توسط رسول خدا(ص) این درس را به ما می دهد»
حکایتی شنیدنی از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «واعظی بالای منبر احکام چاه را می گفت که رسید به شتر. بین مردم ولوله شد که شتر چگونه به چاه می افتد.»
داستانی عبرت آمیز از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «شخصی در محضر رسول خدا(ص) از حضرت تعریف کرد در حالی که سخنان راستی می گفت ولی حالت چاپلوسی بود. رسول خدا(ص) خیلی ناراحت شد و توبیخش کرد»
موعظه ای عبرت آمیز از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «شخصی از کمبود در آمدش به رسول الله(ص) شکایت کرد. رسول خدا(ص) فرمود می ترسم کارت بگیره و از معنویت بمانی ولی این سکه را قاطی پولهایت کن. بعد از آن روز کاسبی آن شخص چنان رونق گرفت که دیگر به نماز جماعت حاضر نمی شد.»
داستانی زیبا از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «یک افسر اروپایی از مغازه دار تقاضای تخفیف و نسیه کرد. ولی مغازه دار قبول نکرد. اتفاقا به کلیسا رفتند و کشیش در مورد خدمت به مردم صحبت کرد. افسر هم خوشحال شد که این سخنان را خدا الهام کرد به او»
حکایتی عبرت آمیز از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد«حنظله شب زفاف را از پیامبر اجازه خواست که فردا به جهاد ملحق شود. فردایش موقع عزیمت حنظله، همسرش تعدادی از افراد را به عنوان شاهد جمع کرد. حنظله هم در جهاد شهید شد و ملائکه او را غسل دادند»
حکایتی عبرت آمیز از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «در محضر رسول خدا(ص) یکی از اعراب به سلمان فارسی جسارت کرد. رسول خدا(ص) چنان عصبانی شد که دور چشمان مبارکش عرق کرد و بالای منبر خطبه ای فرمودند که مضمونش در تساوی مردم بودند و ملاک برتری تقوا است»
داستانی آموزنده از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «رشوه عثمان به ابوذر ولی عزت نفس ابوذر اجازه نداد این پول را قبول کند در حالی که چند روز بود گرسنه بودند»
حکایتی شنیدنی از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «دستور اعدام یک گناهکار در زمان حضرت عیسی. و حضرت یحیی به آن اعدامی گفت مرا موعظه کن. آن گنهکار گفت هیچکاه هوای نفست را پیروی نکن و گناهکاری را برای گناهش شماتت نکن و بیخودی خشمگین نشو»
موعظه ای آموزنده از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «لجبازی و ترشرویی ابوجهل هنگام مواجهه با رسول خدا(ص) ولی روزی بسیار خشرویی کرد و با رسول خدا(ص) دست داد و به دوستانش گفت من یقین دارم که میدانم محمد(ص) راست می گوید ولی ما کی دنباله رو عبدمناف(جد پیامبر) بوده ایم که حالا باشیم؟»
موعظه ای شنیدنی از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «عکرمه پسر ابوجهل خیلی رسول خدا(ص) را اذیت کرد و رسول خدا(ص) خون او را هدر اعلام کرد ولی روزی در دریا طوفان شد و همان دم توبه کرد و به رسول خدا(ص) ایمان آورد»
حکایتی آموزنده از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «سوال یک زندیق از امام صادق علیه السلام در نحوه میزان اعمال در قیامت که حضرت فرمود میزان عدل خداست و همه چیز برای خداوند آشکار و روشن است و هیچ ابهام و جهلی در آن ساحت وجود ندارد»
داستانی عبرت آمیز از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» پیرامون «شخصی پدرش را بعد از مرگش خواب دید و از احوالات برزخ گفت که من بدهکارم به فلانی و به خاطر آن گرفتارم»
موعظه ای آموزنده از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «ماجرای صحبت کردن در مجلس ختم رییس انجمن روانشناسی تجربی. که من به اسم این انجمن انتقاد کردم که روانشناسی با علم تجربی سازگار نیست. گفتند کارهایی مثل احضار ارواح و تله پاتی و ... انجام می دهند»
موعظه ای شنیدنی از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «سوال دانشجوها در مورد حضور قلب در نماز و جواب ما این که خواطر دست ما نیست و خودش می آید ولی برای اینکه کنترل کنیم بهتر است به هر کلمه ای که می گوییم معنایش را لحاظ کنیم»
حکایتی عبرت آمیز از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» با موضوع «روزی آیت الله العظمی آخر ماه پول نداشت که شهریه طلبه ها را بدهد. یک تاجر می خواست به آقا صدهزار تومن قرض بدهد تا شهریه این ماه را بدهند. ولی آقای بروجردی قبول نکرد. فرمودند گمان بد به خدا نمی برم. خداوند متعال خودش رازق همه است و طلبه ها را معطل نمی گذارد.»
داستانی عبرت آمیز از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «خاطره نوشتن اولین کتاب توسط یکی از دانشمندان غربی که از روی کتاب اول دبستان در مورد خدا نوشت.»
موعظه ای عبرت آمیز از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «سفر آیت الله آقا سید ابوالحسن اصفهانی به بعلبک و بازگشت ایشان به نجف که در مجلس بازدید یکی از اهل مجلس شوخی جالبی با سخنران مجلس کرد»
داستانی زیبا از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «تبلیغ اسلام توسط رسول اکرم(ص) در منا و مقابله کردن عمویش ابولهب. باید تبلیغ اسلام را از رسول خدا(ص) یاد بگیریم»
حکایتی عبرت آمیز از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «روزی در یکی از غزوات رسول خدا(ص) بدون سلاح به محلی میان دو اردوگاه رفتند و بالای تپه ای دراز کشیدند. یکی از سربازان دشمن آمد که رسول خدا(ص) را بکشد ولی به اذن خدا نتوانست»
موعظه ای زیبا از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «دعای رسول خدا(ص) در حق شترچران خسیسی که خدایا مال زیاد به او بده ولی چوپان دیگری بود بسیار دست و دل باز و رسول خدا(ص) در حقش دعا کرد خدایا رزق کفاف به او عنایت کن»
موعظه ای عبرت آمیز از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «موعظه ای که رسول خدا(ص) به شخصی که قول داد موعظه را عمل کند فرمود هر کاری که می خواهی انجام بدهی، به عاقبت کار بیندیش»
روضه جانسوز از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «احوال اسرای اهل بیت(ع) در خرابه شام و مصیبتهایی که به امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب کبری و زنان و کودکان وارد شد»
موعظه ای شنیدنی از «حجت الاسلام و المسلمین فلسفی» در مورد «ماجرای دفن شبانه جنازه مولا امیرالمومنین امام علی علیه السلام که مبادا خوارج و دشمنان حضرت به بدن مطهر ایشان جسارت کنند. حضرت زهرا سلام الله علیها را نیز شبانه تشییع کردند. اما بدن مطهر امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا سه روز و سه شب در خاک بیابان کربلا مانده بود»
حکایتی شنیدنی از «آیت الله فلسفی» در مورد «در زمان رضاشاه چنان دوران خفقانی بود که بالای منبر گفتم در اعتراض به قتل عام مسجد گوهرشاد کنایتا گفتم در جشن اسلامی در مساجد انسانها را نمی کشند فورا نصف شبی مرا احضار کردند و اخطار دادند که شما ممنوع المنبر هستید»
حکایتی جانسوز از حجت الاسلام و المسلمین «فلسفی»: «در زیارتنامه امام حسین علیه السلام برای هر عضو حضرت یک سلام جداگانه دارد. السلام علی الخد التریب، السلام علی الشیب الخضیب...»
لطفا منتظر باشید ...
