ای زلف فرو ریخته از شانه ی الوند
با جان تو دارد دل عشاق تو پیوند
ای باده ی لبریخته از جام سفالین
رویای جهانسوز جگر سوخته ای چند
سرافرازی ، دل بندد
به تاریخ ت پیوندد
که الوندت می خندد شاد
نگردیدی در دوران
نلرزیدی از توفان
وطن با تو جاویدان باد
تو خورشیدی در جان جهان
جهان با تو ، زیبا ، همدان!
شکوهت از، معماری عشق
وقارت از، آرامش جان
آیینه ی عریانی پیران قلندر
آرامگه عقل جهان ، شهر خردمند
معماری تاریخ تو،معیار جهان است
ای وسعت تو دایره ی، لطف خداوند