حکایتی آموزنده و موعظه ای شنیدنی از حجت الاسلام «سید حسین مومنی»؛ «یک جانباز شیمیایی که تمام صورتش تاول زده بود می گفت من نگران خودم نیستم. صدا زد فاطمه جون بیا. دختری پنج ساله با چادر زیبا آمد ولی دستان و صورتش تاول زده بود. گفت نگران این دخترم هستم که از من به او هم سرایت کرده»