سُبْحَانَکَ مَا أَعْجَبَ مَا أَشْهَدُ بِهِ عَلَى نَفْسِی ، وَ أُعَدِّدُهُ مِنْ مَکْتُومِ أَمْرِی . وَ أَعْجَبُ مِنْ ذَلِکَ أَنَاتُکَ عَنِّی ، وَ إِبْطَاؤُکَ عَنْ مُعَاجَلَتِی ، وَ لَیسَ ذَلِکَ مِنْ کَرَمِی عَلَیکَ ، بَلْ تَأَنِّیاً مِنْکَ لِی ، وَ تَفَضُّلًا مِنْکَ عَلَی لِأَنْ أَرْتَدِعَ عَنْ مَعْصِیتِکَ الْمُسْخِطَةِ ، وَ أُقْلِعَ عَنْ سَیئَاتِی الْمُخْلِقَةِ ، وَ لِأَنَّ عَفْوَکَ عَنِّی أَحَبُّ إِلَیکَ مِنْ عُقُوبَتِی بَلْ أَنَا ، یا إِلَهِی ، أَکْثَرُ ذُنُوباً ، وَ أَقْبَحُ آثَاراً ، وَ أَشْنَعُ أَفْعَالًا ، وَ أَشَدُّ فِی الْبَاطِلِ تَهَوُّراً ، وَ أَضْعَفُ عِنْدَ طَاعَتِکَ تَیقُّظاً ، وَ أَقَلُّ لِوَعِیدِکَ انْتِبَاهاً وَ ارْتِقَاباً مِنْ أَنْ أُحْصِی لَکَ عُیوبِی ، أَوْ أَقْدِرَ عَلَى ذِکْرِ ذُنُوبِی . وَ إِنَّمَا أُوَبِّخُ بِهَذَا نَفْسِی طَمَعاً فِی رَأْفَتِکَ الَّتِی بِهَا صَلَاحُ أَمْرِ الْمُذْنِبِینَ ، وَ رَجَاءً لِرَحْمَتِکَ الَّتِی بِهَا فَکَاکُ رِقَابِ الْخَاطِئِینَ ...
پاک و منزّهی تو خدای من. چه شگفتآور است که من به زیانِ خود گواهی میدهم و کارهای نهان خود را بر میشمارم.
و شگفتآورتر از این، بردباری توست دربارهی من، و درنگ توست در زود عقاب کردن من؛ و این، نه از آن روست که من پیش تو آبرو و عزّتی دارم، بلکه تنها مدارای توست با من و فزون بخشی تو بر من، تا از آن نافرمانیای که تو را به خشم آورد، پیشگیری کنم، و از آن گناهان که فرسودهام سازد، دست بردارم؛ و هم از آن روست که تو بخشودن گناه مرا از عقوبت کردنم به سبب آن، دوستتر داری.
ای معبود من، گناهم بیشتر، و آنچه از من بر جای مانده زشتتر، و کردارم بدتر است. در گرایش به باطل بیباکترم، و در فرمانبرداری از تو بیداریام ناچیزتر است، و در برابر هشدارهای تو آگاهی و مراقبتم کمتر؛ چنان که در شمارش کاستیهای خویش در میمانم و از یادآوری گناهان خود ناتوانم.
بدین کلمات، خویشتن را سرزنش میکنم؛ زیرا به مهربانی تو که سامان کار گنهکاران بسته بدان است، امیدوارم، و به رحمت تو که وسیلهی آزاد کردن خطا پیشگان است، دل بستهام...