حرمت

لطفا منتظر باشید ...
پنهان کردن پلیر
صوت تبیان بارگذاری صوت
حرمت
6385
518
3 KB
03':19''
1393/8/20
حرمت
داستانی زیبا با عنوان «حرمت»؛ «روزی مردی خدمتکار خود را به خاطر خطایی کتک می زد و آن غلام با التماس از ارباب خود معذرت خواهی می کرد که در همان حین رسول خدا از آنجا می گذشت. همین که چشم خدمتکار به چشم رسول الله افتاد گفت: تو رو به پیامبر اکرم مرا نزن. ارباب همان که چشمش به رسول خدا افتاد از رسول خدا معذرت خواهی کرد و گفت...» (3:19)


<iframe src='https://sound.tebyan.net/SoundPlayer/143531' allowFullScreen="true" webkitallowfullscreen="true" mozallowfullscreen="true" height="270" width="480" ></iframe>

UserName

بیشتر بشنوید

بیشتر

پربازدید هفته

بیشتر