قسمت دوم نمایش رادیویی «سلامان و آبسال»(براساس روایات کهن پارسی): در روزگاران قدیم دو برادر بودند به نام سلامان و آبسال. برادر بزرگتر پادشاهی نیکونام بود که به برادر کوچکتر خود آبسال مهر میورزید. آبسال نیز جوانی بود صاحب کمال و جمال که برادر بزرگترش را ارج مینهاد. غافل از آنکه سلما همسر سلامان به سودای دل، قصد فریب او را داشت اما او یوسفوار از دام سلما گریخت. سلما که وحشت داشت آبسال او را نزد سلامان شاه رسوا کند به نیرنگی نزد شوی خود رفت و از وی خواست تا لعیا خواهر کوچک سلما را به همسری ابسال بپذیرد.(28:59)