«ادگار»(پسر امیر گلاستر) جلوی خودکشی پدر کورَش را گرفته، «بوزوالت» نوکر «گانریل» را که برای گرفتن امیر کور و دریافت جایزه آمده است می کشد و از جیب او نامه خیانت را یافته و نگه می دارد. «شاه لیر» توسط افراد «کوردلیا» پیدا شده به لشکرگاه فرانسویان منتقل شده دخترش«کوردلیا» را می بیند واندکی بهبود پیدا می کند(کاری از رادیو نمایش). (28:58)