ای کشته در خون شناور لبیک مولا حسین لب تشنه بی سر لبیک بر وارث خون تو رهبر لبیک ای هادی رزمنده پرور لبیک ای کشته در خون شناور لبیک مولا حسین لب تشنه بی سر لبیک دادی پیام از آن گلوی خونین حسین جان بر هر مجاهد آمد از تو تحسین حسین جان اسلام را خون تو کرده تضمین حسین جان گفتی حسین را
یابن ساقی الحج فی حب النبی حیدر حیدر علی اسدالله و ایو غالبی حیدر حیدر علی یاعلی یا مظهر العجایبی حیدر حیدر علی ما شهرت سیفک الا ظفر ها علی بشر کیف بشر حیدر حیدر علی
یوسف زهرا غم ما بی‌شمار است وضعیت ما بین دنیا گریه‌دار است ای که چشیدی سال‌ها دوری دلبر با ما بگو کی آخر این انتظار است بیچاره آن عاشق که دور از مرقدت ماند خوش ... آن عاشق که با تو همجوار است دلتنگی و اشکم به یاد بارگاهت لطف است که از جانب پروردگار آرامش و گرمای شور بین صحنت کهف و پناه امن
چوخلو قدرتمندی لر دنیا ده گورموش روزگار شیعه مرد تکسوار و راد مرد نامدار بیر سئوال ائله جوابه دقت ائت فرزانه وار مرتضی تک پهلوان شمشیری تک شمشیری وار لا فتا الا علی لا سیف الا ذوالفقار حیدر حیدر علی
ای امیر بی گزند خدمتگزار تو منم تا همیشه نوکر ایل و تبار تو منم چه نیازی به توضیحه حرف من خود تلمیحه فکر و ذکر تو تسبیحه یاحیدر یاحیدر یاحیدر یاحیدر یاحیدر قلب من همیشه هست در انحصار تو علی شاکرم همیشه از پروردگار تو علی ای رحیم و رحمان حیدر مرز کفر و ایمان حیدر اولین مسلمان حیدر یاحیدر یاحیدر یا
نیزه شکسته‌هارا بزن کنار زینب حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته کنار قتلگاهم قدم گذار زینب حسینت اینجا خفته حسینت اینجا خفته به زیر آفتاب گرم و سوزان فتاده جسم بی سرم به میدان ز جور کوفیان نا مسلمان برادرت اینجا خفته حسینت اینجا خفته
نور چشمانم بیا تا از فروغت سو بگیرم تا سراغ طوبی از آن قامت دلجو بگیرم دوست دارم سر نهد بر سینه ام پیوسته زینب عطر جنت را مگر از این بهشتی بو بگیرم گه ز صورت گه به دیده جا در پهلو بگیرم من جوانم داغ مادر می زند آتش به جانم گاه گاهی با غم هجر پدر هم خو بگیرم گر نجات من به مرگ من بود را
کو یاوران هم سنگران حسینم علم الهدی آن نور هر دو عینم پشت زمان بشکسته داغ سوگش ترسم که نعش سرخ او نبینم گو بر خمینی رهبر آیینم بهر وداع آمده بود حسینم به نزد تو ای یاور ضعیفان آن بی کفن بر خاک نازنینم
بیا ای مهربان مادر کنار سنگر من بیا ای مهربان مادر، بیا ای مهربان مادر اگر دیدی به خون غرق است تنم افتاده در میدان به زانو بدن من من سرباز اسلامم به صدام برتو پیغامم حلالم کن حلالم بیا بنگر در این میدان نبرد کفر است و ایمان سراسر دشت و صحرا سرخ است از خون شهیدان بیا ای مهربان م
می دهد مژده که پیروزی ما نزدیک است استجابت به دعای شما نزدیک است همه جمعید در این محفل یاران خدا از همین جا به خدا فتح شما نزدیک است راه چندان نبود دوربه شما راهروان مقصد ما حرم کرب و بلا نزدیک است حرم پاک حسین ابن علی مقصد ماست خاک بوسی حریم شهدا نزدیک است
قاصدی باز آمد از گلزار ایران گفت که دیدم غرق خون جسم جوانان جان به کف بگرفته با شوق و رشادت حمله بر صدامیان بی همیت در دفاع جانبازی و شور و شجاعت تا کند بیرونشان از خاک ایران قاصدی باز آمد از گلزار ایران گفت که دیدم غرق خون جسم جوانان
فضای جبهه حق شورشی افکنده بر جانم مهیای جهادم عازم دیدار جانانم به سوی گلشن حسینی میروم به فرمان امام خمینی میروم وضو گیرم لباس لشکر حق را به تن پوشم به کف قرآن به لب الله سلاح حق رفته بر دوشم برای یاری دینم کمربندم ز جان پوشم در این وادی کشاند شو به دیدار عزیزانم به سوی گلشن حسینی میروم
آسمان بود غرق دلشوره چرخ از گردشش پشیمان بود حس و حالی غریب حاکم بود گیسوی نخل‌ها پریشان بود شب نمی‌خواست تا سحر بشود شب شبیه غروب دل خون بود در و دیوار ناله می‌کردند دم هو هوی باد محزون بود مقتل کوچه‌ها قدم به قدم روضه می‌خواند و نوحه سر می‌داد هق‌هق چاه کوفه هم آن شب داشت از غصه‌ای خبر می‌داد بان
"رزمنده ی نستوه ما ، اینک به میدان می رود بر کف نهاده جان خود ، با عشق جانان می رود اینک سلحشور وطن ، با خنجر تکبیرها سنگر به سنگر ، بهر دفع نابکاران می رود این عاشق شوریده سر ، گلواژه ی فتح و ظفر با آرزوی کربلا ، داده سر و جان می رود نور حسینی بر سرش فرمان رهبر بر کفش با آیه های دلکش و
هر رمز پیروزی بودبانام زهرا قربان زهرا رزمنده شو آماده در ایام زهرا قربان زهرا جان ها فدای نام نیک دل نشینش قربان گفتار حماسه آفرینش هر رمز پیروزی بودبانام زهرا قربان زهرا رزمنده شو آماده در ایام زهرا قربان زهرا ختم رسل بوسیده دست نازنینش زیرا لسان حق بود در کام زهرا
سلام الله علیک یا شهید روز عاشورا سلام الله علیک یا اسیر روز عاشورا رقیه جان رقیه جان رقیه جان تو بگو عشق من میگم رقیه میره قلبم با یه ذکر سه ساله تو بگو دل سر برات میارم دست ازت بردارم دیگه محاله محشره رقیه بهترین اسم دختره رقیه خودش یه تنه لشکره رقیه حبل المتین معجره رقیه
در خیمه ها برپا فغان و شور و شین است این آخرین دیدار زینب با حسین است سالار جانبازان سر ایثار دارد عزم رسیدن بر وصال یار دارد مردانه رو در صحنه ی پیکار دارد با خواهر خود آخرین دیدار دارد وقت وداع آن دو نور نیرین این آخرین دیدار زینب با حسین است
حر خطا کارم پریشانم مولا حسین جانم مولا حسین جانم از کرده های خود پشیمانم از کرده های خود پشیمانم مولا حسین جانم مولا حسین جانم ای ملجأ درماندگان من کرده ام عصیان در کار خود حیران دردِ منِ درمانده را از لطف کن درمان ای خسرو خوبان حر خطا کارم پریشانم مولا حسین جانم مولا حسین جانم
تا حسین تنها نماند تا ستم برجا نماند عزم میدان کن برادر عزم میدان کن برادر به تداوم ماه خون را تا که عدو برپا نماند عزم میدان کن برادر عزم میدان کن برادر تیز شو همراه یاران بر مصاف خصم کافر .
بین بیرق جانبازان حسین از هر طرفی گریده به پا در جبهه ایمان گشته مقیم با حال رضا با قلب سلیم حق داده با انان اجر عظیم شرمنده کجا رزمنده کجا کن عزم سفر ای مرد خدا ساکن شده در اردوی حسین پروانه شده در کوی حسین آورده همه رو سوی حسین از بهر نجات کرب و بلا کن عزم سفر ای مرد خدا
زنی فراتر از ادراک و برتر از اوهام که جلوه کرده در او شأن زن به معنی تام زنی چنان که خدا هم به او رسانده سلام که بوده است مسلمان جلوتر از اسلام کسی به درک مقامش نمی‌رسد هرگز به درک معنی نامش نمی‌رسد هرگز فاین مثل خدیجه نبود در عالم خدیجه کیست بپرس از پیمبر خاتم گدای سفره‌ی اکرام اوست صد حات
بهر آزادی قدس از کربلا باید گذشت از کنار مرقد آن سرجدا باید گذشت خیز ای رزمنده شیر خانه از دشمن بگیر خیز ای رزمنده شیر خانه از دشمن بگیر بهر آزادی قدس از کربلا باید گذشت از کنار مرقد آن سرجدا باید گذشت ای سپاه و ارتش حق ای سلحشور غیور جمله ها یاد تو ولی یاد از وجود تو دور همچو باد سحر
به خیمه ها خبر کنید که حسین کشته شده خاک عزا بر سرکنید که حسین کشته شده لببیک نگار کربلا آن شهید کربلا شد سرش از تن جدا به خیمه ها خبر کنید که حسین کشته شده
برپا مردان خدا همت کنید برپا مردان خدا همت کنید جنگ است بر تن جامه ی عزت کنید برپا مردان خدا همت کنید جنگ است بر تن جامه ی عزت کنید خیزید از بهر نجات کربلا سازید قصد فتنه جویان برملا تازید تا سرحد معراج بلا اسلام را با جان و دل نصرت کنید برپا مردان خدا همت کنید
آه صدوقی کشته شد با لب عطشان مهدی عزادارو خمینی دیده گریان اسلام و روحانیت از این غم عزادار رنگی ز خون بار دگر محراب قرآن روحانی فرزانه جانباز فداکار از سنگر خدا گردیده بیدار روحیه بخش رزمجویان و دلیران مهدی عزادارو خمینی دیده گریان آه صدوقی کشته شد با لب عطشان مهدی عزادارو خمینی دیده گریان
آمده کاروانی به دشت قاضریه تا که کند ناله با جابر و با عطیه درای کاروانش فغان و شور و شین است صدایشان بلند است حسین حسین حسین است گوش فلک کر از این ناله به عالمین است که خود به پا بود از عترت هاشمیه آمده کاروانی به دشت قاضریه تا که کند ناله با جابر و با عطیه
ایا اسب غرق اندر خونذوالجناح امروز از چه گریانی ایا اسب غرق اندر خونذوالجناح امروز از چه گریانی ز چشمانت اشک می ریزدمضطرب حال و دل پریشانی ایا اسب غرق اندر خونذوالجناح امروز از چه گریانی چرا رویت خاک آلودهکاکل و مویت پرز خون گشته گسسته از هم کمربندتزین زرینت واژگون گشته زنم بوسه بر سر و رویتم
خاتم خلقت را نگین دل سپرده بر تو امین فخر تو ام الفاطمه شأن تو ام المومنین تو بخشنده چون آسمان بودی فراتر از ادراکمان بودی پناه پناه جهان بودی ام المومنین یا خدیجه مأمن دنیای رسول مرهم غمهای رسول چه سخاوتمندانه رفت هستی ات در پای رسول نگاه تو تسکین آلام است دل مصطفی با تو آرام است که مد
ای کربلای ایران خون شهیدان کرده صحرای تو را گلستان ای گلشن خوزستان ای گلشن خوزستان خون شهیدان کرده صحرای تو را گلستان ای کربلای ایران خون شهیدان کرده صحرای تو را گلستان ای مهد عشق و ایثار ای سرزمین خونین از خون نوجوانان رخساره‌ی تو رنگین ایثار کرده الحق بر تو هزار تقدیر
ای فاتحان برگشتن از میدان مبارک ایثارتان بر امت قرآن مبارک ای لاله های پرپر ما خیر مقدم ای فاتحان خیبر ما خیر مقدم ای هدیه های داور ما خیر مقدم گشتید یک سر بر خدا مهمان مبارک ایثارتان بر امت قرآن مبارک ای فاتحان برگشتن از میدان مبارک ایثارتان بر امت قرآن مبارک
ای صف شکن عرصه ی پیکار شهیدم لشکر شکنان را تو جلودار شهیدم ای صف شکن عرصه ی پیکار شهیدم ای روح بزرگی که سزاوار درودی پیکارگر لشکر اسلام تو بودی آخر سر جان هدیه به پیکار نمودی بودی تو فداکار و وفادار شهیدم ای صف شکن عرصه ی پیکار شهیدم
ای رهگذر بنشین دمی بر خاک خونبارم بشنو زجان از وارث حالی که من دارم ای رهگذر بنشین دمی بر خاک خونبارم من تا فدای جان، جان نثار دین و قرآنم ای رهگذر بنشین دمی بر خاک خونبارم امضا زدم بر خون خود بر لوح این عالم گوید گل آزاداگی از عالم خاتم ای رهگذر بنشین دمی بر خاک خونبارم
ای انیس و مونس شب های تارم یاعلی این دم آخر بیا اندر کنارم یاعلی عقده ها دارم به دل زین مردمان بی حیا گوش بنما ناله های زار زارم یاعلی ای انیس و مونس شب های تارم یاعلی این دم آخر بیا اندر کنارم یاعلی این حسین و این حسن این زینبین خسته دل این عزیزان را به دستت می سپارم یاعلی سیر گردیدم دگر ا
لبی که از تو نگوید ز هم نگردد باز دلی که بر تو نسوزد خوراک آتش باشد هنوز شیر ننوشیده دیده نگشوده به بزم روضه تو گریه را گرفتم یار چکونه بر لب دریات تشنه لب کشتن زیاد باد به دوزخم عذاب آل زیاد
از سفر برگشتگان، کو شهیدان ما کجا شدند غرقِ به خون دوستان شما گویند یکی زان کشته ها به بدن سر نداشت آن دیگری بی دست و پا ز زمین سر گذاشت همچون شهیدان حسین، به صف کربلا، کو شهیدان ما بودند ز هم رزمندگان، یاوران حسین آن آرزومندان بودند، عاشقان حسین در اعتلای دین حق جانشان شد فدا، کو شهیدان م
اباالفضل با وفا علمدار لشکرم مه هاشمی نسب امیر دلاورم سپه دار کربلا ایا افسر رشید کنار شط فرات شدی تشنه لب شهید همه اهل بیت من به تو داشتند امید کشد انتظار تو در خیمه خواهرم دل کودکان شده ز سوز عطش کباب سکینه در انتظار رقیه در التهاب ز بی شیری اصغرم در افغان و اضطراب دریغا نشد که آب رسانی به دخترم
شیعتی مهما شربتم ماء عذب فاذکرونی شیعیان من هنگامی که آب گوارا نوشیدید مرایادکنید او سمعتم بغریب او شهید فاندبونی ویاهنگامی که از غریبی یاشهیدی خبری شنیدید برمن ندبه نمائید لیتکم فی یوم عاشورا جمیعا تنظرونی ای کاش همگی در روز عاشورا بودید ومی نگریستید کیف استسقی لطفلی فابوا ان یرحمونی که
کربلای همه دستته خانوم سه ساله دل دیوونه پابستته خانوم سه ساله هستی عالم از هستته خانوم سه ساله گنبدت عین ماه روشنه خانوم سه ساله حرمت آرزوی منه خانوم سه ساله نبضم از عشق تو می‌زنه خانوم سه ساله پای عشق تو من سر میدم خانوم سه ساله پای تو خون حنجر میدم خانوم سه ساله دلمو تا حرم پر میدم خانوم سه س
کاش این بغض گلو یه امون بده یا گریه بهم راهو نشون بده افطار و سحرم شد غصه و غم ذره ذره دارم دق میکنم برادر وقتی تو محاصره ای دیگه چه افطاری و سحری عذرا عذرا یا رمضان الشعب بغزه جوعان
ای چهره تو آیینه کبریا علی خاک درت به دیده ما توتیا علی تابان ز استان تو انوار ایزدی بیرون ز استین تو دست خدا علی میریزد از نگاه تو اکسیر زندگی میجوشد از دهان تو آب بقا علی آمد نبی چو در شب معراج سوی حق در پشت پرده دید تو را با خدا علی
دلم حال دعا می خواست با خود ساغر آوردم سر از میخانه ی اهل مناجاتت درآوردم برایم باز کردی جا میان روسفیدانت به ستارالعیوبی چون تو امشب باور آوردم در این بازار بی سرمایه خالی مانده دستانم به من اشکی بده یوسف ببیند گوهر آوردم ببر با حلقه ای در گوش من را کربلا امشب بگو امشب حسین من برایت نوکر آور
لطفا منتظر باشید ...
